مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب دانشگاه حیوانات
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
دانشگاه حیوانات

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ پنج‌شنبه, 25 آبان 02

پروفسور بُز وارد کلاس می شود. گاو و خر کنار هم نشسته و مشغول مسخره بازی اند. خروس با مرغش ور می رود و سگ و گربه به جان هم افتاده اند.
ورود استاد، همه را میخ کوب می کند. از جای بر می خیزند و ساکت می شوند. 
استاد، صدایی صاف می کند و می گوید: بچه ها! خوب توجه کنید. قرار بود «پشگل شناسی تطبیقی» ارائه شود اما ظاهرا برنامه تغییر کرده و قرار است «کود شناسی بومی» را تدریس کنم. برای خود من البته این تغییر عنوان و جا به جایی، بسیار آزار دهنده است ولی خوب آقای رئیس، بخشنامه کرده و ما هم پیروی می کنیم.
گاو: ( با گریه ) استاد! ما دوست داشتیم با پشگل حیوانات دیگر مناطق هم آشنا شویم. اصلا به خاطر همین، این رشته تحصیلی را انتخاب کردیم. این خبر، قلب ما را شکست!
استاد بز: حق با توست دخترم! باور کنید در جلسه تغییر عناوین، هر چقدر تلاش کردم، فایده نداشت. آخرش آنها تصویب کردند و من هم مثل بُز خیره شدم! برای قلب شکسته ات هم بعد از کلاس بمان تا خصوصی صحبت کنیم.
خر: یعنی الان قرار شده شهریه ها را افزایش بدهند؟
استاد بز: آخر گوزن چه ربطی به شقایق دارد خر نادان؟
خب دیگر حرفهای متفرقه نزنید. می خواهیم درس را شروع کنیم. 

(یک ساعت بعد در سلف دانشگاه)
گاو و خر مشغول علف خواری اند و مرغ و خروس هم دانه به دهان هم می گذارند. ناگهان، عرعر خشمگینانه خر بلند می شود: 
خر: این چه وضعشه! موش مُرده توی علف منه! 
گاو: یونجه من هم پر از آت و آشغاله! معلوم‌ نیست غذای ما را کجا نگه می دارند؟ 
چند دقیقه ی بعد، اعتراض سراسر دانشگاه را در بر می گیرد. فریادهای مشابهی از ردیف پرندگان هم بلند و کم کم کلّ دانشگاه به آشوب کشیده می شود.
خرها و گاوها با جفتک، میز و صندلی های سلف را خُرد می کنند و خروس ها یک صدا با هم در سالن مطالعه، قوقولی قوقوی اعتراضی سر می دهند. در مدت کوتاهی، کنترل وضعیت از دست گورخر های انتظامات خارج می شود. چند خر فرصت طلب از وضعیت پیش آمده نهایت استفاده را می کنند و خود را به صندوق علوفه می رسانند و چند کیسه یونجه تازه را از در حیاط پشتی خارج می کنند. 
روباه، رئیس دانشگاه، مجبور می شود شخصا مداخله کند. همه جانواران را در حیاط دانشکده جمع کرده، بر بلندی می ایستد و سخنرانی اش را آغاز می کند:
«حیوانات عزیز! با خبر شدم که امروز سِلف، غذای غیر بهداشتی عرضه کرده است. در اولین فرصت، مقصّران را عزل و جانوران شایسته و کاردان را جایگزین شان خواهم کرد.»
خرها عرعر تایید سر می دهند.
روباه ادامه می دهد: این را بدانید. من تمام تلاش خود را برای حل مشکلات شما و بهبود اوضاع دانشگاه تان انجام خواهم داد. 
خرها دوباره عرعر می کنند و گاوها پشگل حمایت می اندازند.
یکی از گاوها برمی خیزد و ماجرای تغییر عنوان درسی را مطرح می کند. 
روباه می گوید: «من بی اطلاعم ولی این را هم حتما پیگیری خواهم کرد.» خرها دوباره شادی می کنند.

( ساعتی بعد دفتر رئیس )
روباه: هر چه سریع تر آشپز بی عُرضه را اخراج کن.
خرس( معاون رئیس): ولی قربان! آشپز دانشگاه، همون توله ی برادرتانه. همون دست و پا چلفتی ای که با سفارش خودتون استخدام کردیم.
روباه:می دونم. نمی خواد واقعیت رو دوباره به روی من بیاری. با فرمان شفاهی من،اخراجش کن. خودم بعدا با دستور کتبی، استخدامش می کنم. 
خرس: چشم قربان!
روباه: راستی! امروز یکی از گوساله ها می گفت قرار بر این بوده که ما درس آنالیز پشگل داشته باشیم ولی الان داریم کود های بومی رو تحلیل می کنیم. مگه نگفتم تغییرات، تابلو نباشه؟
خرس: قربان! خودتون گفتید بچه ها اگر پشگل شناسی تطبیقی بخوانند، با رژیم غذایی حیوانات مناطق دیگه آشنا می شن و به تنوع غذایی سلف اعتراض می کنند. 
روباه:کله پوک نادان! منظور من این نبود که اینقدر ضایع این کار را انجام بدی. امروز، مرغ و خروس و گاو فهمیدند و اعتراض کردند. فردا هم لابد خرها پرچم روشنفکری دست می گیرند و تجمّع می کنند!
خرس: چشم پیگیری می کنم. راستی قربان امروز از انبار علوفه، چند گونی یونجه ی تازه سرقت شده.
روباه: خاک بر سرتون بکنن که عُرضه ی نگهداری از چهار تا گونی را هم ندارید. فعلا صداشو در نیارید. اگر تونستید بی سر و صدا دزد رو پیدا کنید که هیچ و گر نه کُلّا بی خیالش بشید. دوست ندارم به خاطر طمع چند دامِ دله دزد بدبخت، زیر سوال برم.
خرس: قربان! من نگرانم از تازگی و طراوت یونجه ها به حقّه ی ما پی ببرند. اگر بفهمند در یک سال اخیر، همه ی یونجه باکیفیتی را که به صورت سهمیه ای از وزارت دام و دانش گرفته ایم، در بازار آزاد فروخته ایم و به جایش یونجه ی کهنه به خوردشان می دهیم، حتما شورش می کنند. 
روباه: نگران نباش! حدس می زنم دزدی کار خرها باشد. آنها هم آن قدر قدرت تجزیه و تحلیل ندارند که متوجه این مسائل بشوند. برای آرام کردن فضا هم اعلام کنید سلف دانشگاه، یک هفته غذای رایگان عرضه می کند. حواست باشد حتما علوفه و غلات باکیفیت ارائه بدهید.
خرس: حتما قربان! با اجازه مرخص می شوم. ( از اتاق خارج می شود )
(ساعتی بعد روباه، آشپز اخراج شده را به عنوان مسئول جدید امور مالی منصوب می کند و مدیر سابق این بخش را با نامه ای دیگر به آشپزخانه دانشگاه می فرستد ) 

( دو ماه بعد، اتاق امور مالی )
خر دانشجو: ببخشید در ازای این وام پنج گونی یونجه، چند گونی باید پس بدهیم؟
مدیر مالی: فرمولش را که توضیح دادم. ببین هر چقدر وام بگیری باید «دو» برابرش رو پس بدی. پس تو که پنج گونی می گیری، باید پانزده گونی پس بدهی ولی چون تو خر خوب و مودبی هستی و تا الان هم مورد انضباطی نداشته ای، می توانی سیزده گونی پس بدهی.
خر: ممنونم. شما واقعا مدیر دلسوزی هستید. 

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما