بسم الله الرحمن الرحیم
1)
آزادگی انسان در این است که کرامت و شرافت حقیقی خود را به خوبی بشناسد وتن به هر پستی و حقارتی در دنیا ندهد.
صحنه کربلا صحنه بین بردگی و آزادگی است، بردگی که برای حفظ و تامین بعضی خواسته های چند روزه دنیا دست به هر کاری میزنند و آزادگی از اموری که انسان را در حقارت و اسارت دنیا نگه دارد لذا گاهی جانش را نثار میکند تا تن به ذلت ندهد.
لذا امام حسین علیه السلام فرمودند:
مَوْتٌ فی عِزٍّ خیرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذلّ.[بحارالانوار، ج 44، ص 329]
مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت است.
2) باور به حقانیت معاد رشته های علقه انسان را از دنیا می گسلد و در مسیر عمل به تکلیف راحت تر جان سپاری میکند؛ امام حسین (ع):
همانا تلخ و شیرین دنیا خواب است و بیداری در آخرت است و رستگار کسی است که در آخرت رستگار است و تیره بخت کسی است که در آخرت تیره بخت باشد.موسوعه کلمات الامام الحسین، ص398
اری اگر شهادت را آرمیدن در جوار رحمت الهی و دیدار با انبیا و اوصیا ببینید انگیزه جهاد و شهادت بارور میشود لذا در صحنه کربلا از کودک ۱۳ ساله تا پیرمرد ۹۰ ساله در حقانیت مسیر شان حتی یک لحظه شک نکردند.
3) میتوان امام حسین را امام نماز خواند یکی از پیام های عاشورا برای هر دوره میتواند این باشد که در هر حالتی باید نماز را به پا داشت چه در بحبوحه جنگ چه در کنج خلوت، این وظیفه ماست که با تربیت کردن نسل هایی نمازخوان و خدا دوست علم حسینی بودن را در نسل های متمادی بکاریم.
4) بزرگترین جهاد، جهاد با نفس و شهوت درونی است لذا کسی که برهوای نفسش پیروز شود در نبرد های بیرونی هم پیروز میشود، درس عاشورا این بود که کسانی قدم به میدان مبارزه گذاشتند که میل به قدرت طلبی و شهوت و محبت دنیا را در خود از بین برده باشند لذا امام در حق آنان فرمود: شما بهترین و باوفاترین یاران اید.
5) مردم، هر زمان در برابر حقایق گفته شده عاشورا قرار می گیرد معمولا میگویند: یا لیتنی کنت معکم باید گفت راحت است جایگاه خود را در کربلا پیدا کردن کافیست تنها به تعاملات خود با دین و مردم و... نگاه کنیم؛ تعالیم دین از نمازگرفته تا روزه و حج و... شیوه برخوردت با مردم از شیوه بیان تا معاملات و ... معین میکند تو حسینی هستی یا یزیدی.
6) همیشه فتح به معنی پیروزی نیست، گاهی مظلومیت یک عده پایه های حکومت ظالمان را سست می کند؛ آری ماندگاری فکر و اندیشه و پیروز شدن منطق و هدف شاید بهترین فتحی است که امام حسین با نثار خون خود به آن دست یافت تا جایی که خود وابستگان و خانواده یزید هم تحت تاثیر آن قرار گرفتند و عکس العمل نشان دادند و این پیروزی حقیقی است.
7) در مرام امام انسان ارزشی والا دارد لذا بین سیاه و سفید، فرزند و غلام هیچ فرقی قائل نشد وبه هر نحوی که بود خود را به بالینشان میرساند، ارجی که امام به حر نهاد ستودنی بود؛ آری کسی که از ظلمت به سوی نور بیاید باید برایش ارزش قائل شد این گونه بود که لحظه شهادت او را به مشابه انبیا خواد: قتله کقتله النبییین وآل النبیّن.(حیاه الامام الحسین بن علی ج۳ ص۲۳۹)
8) شاید مهمترین عامل ثبات قدم و نهراسیدن از مشکلات داشتن تکیه گاه مطمئن و استوار باشد، امام حسین در آغاز حرکتش از مدینه تنها تکیه گاه قدرتمند خود را توکل بر خدا نامید: ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب. لذا آنجا که خبر شهادت مسلم و هانی و بی وفایی اهل کوفه را شنید برنگشت و باز فرمود: حسبی الله و نعم الوکیل، از سوی تمام مقدمات لازم برای نهضت را نیز فراهم ساخته بود تا توکلش جدایی از هدفش نباشد که این معنی حقیقی توکل است.
9) آنچه یاد کربلا را تا امروز زنده نگه داشت برنامهریزی و مداومت در حفظ آثار و یادبود آن حادثه و آرمانهایش بود، برنامه که با صحبت های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع)آغاز شد و رفته رفته بر گستره آن افزوده شد، تا کنونی که میبینیم از غرب عالم تاشرق ان صدای امام حسین شنیده میشود، گویا این شناخت نشان دهنده این است که برای رساندن و حفظ مسیر حق برنامهریزی و تبلیغات دقیق و مداوم لازم است.
10) ایثار یعنی چشم پوشیدن از آنچه که مورد علاقه انسان است به خاطر دیگری، حالا آیا ایثار بالاتر از این میشناسید که فردی هستی و خانواده خود را فدای رضای خداوند کند، عاشورا هر گوشه اش صحنه ایثار بود؛ یکی با سپر کردن خود در برابر تیرها و دیگری با سبقت گرفتن در مسیر دفاع از امامش و دیگری با ریختن آب از دستش؛ بله هر کس به خاطر خداوند ایثار کرد صفات عاشورایی را در خود احیا کرده است.
11) به زمین سخت و نفوذ ناپذیر(عزاز) گفته می شود. لذا افرادی که تن به پستی و دنائت نمیدهند و کرامت و صلابت نفس خود را حفظ میکنند را عزتمند میخوانند، ستم پذیری و تحمل سلطه باطل و زیر بار منت فرومایگان شدن همگی از ذلت و حقارت نفس فرد است؛ در واقعه کربلا یزید میخواست به زور هم شده بیعت خود را بر خاندان پیامبر(ص) تحمیل کند ولی امام به هیچ وجه زیر بار آن نرفت و فرمود مرا میان کشته شدن و ذلت مخیر قرار دادند و هیهات من الذله.
12) کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا حتی اگر حدیث هم نباشد ولی بیانگر این است که در مبارزه بین حق و باطل ما همیشه می توانیم در دوراهی بین آن ها انتخاب کنیم، آیا امام حسین(ع) انتخاب میکنیم و یاور حق خواهیم بود یا در سپاه دشمن خواهیم ایستاد و یاور باطل؛ هر لحظه و هر دقیقه یک انتخاب.
13) شاید آخرین لحظات دیدار بود که امام چند توصیه به بانوان کاروان کرد: گریبان چاک نزنید ،صورت نخراشید؛ بله خاندان قهرمان نباید به نحوی رفتار کنند که چشم ها به آنها جلب شود، بله عفاف و حجاب و عزت و عفت زن مسلمان باید حفظ شود ولو در بحبوحه جنگ و در صحنه عاشورا که عزیزترین عزیزان فرد در حال از دست رفتن هستند نه مثل حالا که شوهر زن خود را بزک می کند و به خیابان می فرستد.
14) فرد را اگر در همه ابعاد زندگی خود در عمل به وظایف دینی اش متعهد باشد مکتبی میگوید، یعنی چون به خداوند تعهد دارد هیچ چیز را فدای عمل به تکلیف نمیکند لذا ممکن است ظاهراً شکست بخورد ولی چون در انجام وظیفه اش کوتاهی نکرده پیروز است؛ لذا امام حسین فرمود:ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا.؛ بله چه خوب گفت امام خمینی که: همه ما مامور به ادای تکلیف به وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه.[صحیفه نور جلد ۲۰ صفحه ۲۴۱[
15) توجه به گوشه گوشه ی حرکت کاروان از مدینه تا مدینه نشان دهنده یک نظم دقیق در آن است؛ همراهی زنان و کودکان برای داشتن شهود، جذب نیروهای پشتیبانی همچون حر و ظهیر، برگزاری مراسمات و مجالس سوگ در کوفه و شام و مدینه و... نشان دهنده این است که القای یک تفکر و یک فرهنگ بدون برنامه ریزی چندان ثمربخش نیست لذا برای ایجاد یک تفکری که قرن ها باید زنده بماند باید لحظه به لحظه برنامهای دقیق داشت
16) جامعه امام حسینی نسبت به جریانات فرهنگی و سیاسی جامعه خود حساسیت نشان می دهد و با حضور دائم در میدان امر به معروف و نهی از منکر عرصه را بر فساد آفرینان تنگ می کنند چون می داند عقبنشینی این ها برابر با گستاخی فساد آفرینان در جامعه میشود همانطور که امام میتوانست سکوت کند ولی در برابر فاسدان ایستاد.
17) فریاد هل من ناصر امام فریادی است که در هر زمان دائما به گوش میرسد، در میدان مبارزه حق و باطل در هر جا که بی تفاوتی باشیم پاسخ ما به ندای حق منفی بوده و هر زمان خود را برای دفاع از حق آماده کرده و حرکت کردیم بدانیم در سپاه امام حضور داریم.
18) یکی از اعتراضهای حضرت زینب (س) در مجلس یزید این بود که: ای یزید آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشتهای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر میگردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهرههایشان را در معرض دید همگان قرار دادهای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه میکنند؟ الملهوف علی قتلی الطفوف، ص218 آری زن پاکدامن و متعهد حتی اگر این مصیبت های گران را چیده باشد و در آن عرصه حساس اجتماعی و سیاسی باشد باز شان و مرتبه خود را در قالب حجاب و عفاف در نظر داشته و در حفظ آن می کوشد نه مثل بعضی بانوان که در همه حال تن خود را محل تجمع نگاه های دیگران قرار می دهند.
19) جوانمرد کسی است که به حق وفادارهست و به پستی و حقارت تن نمیدهد، اهل خیانت و ظلم نیست تا حد توان اهل گذشت و ایثار و فداکاری است، گوشه گوشه ی صحنه کربلا صحنه جوانمرد ای تام است اینکه مسلم در خانه هانی عبیدالله را نمی کشد، حضرت عباس امان نامه شمر را رد میکند، امام سپاه دشمن را سیراب میکند و... عاشوراییان یاد دادند در هر شرایطی که هستند باید تابع اصل حق بوده و جانب جوانمردی را رها نکرده
20) امام در روز عاشورا خطاب به لشکر دشمن جمله ای عجیب فرمود: لا الموت الا السعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما. برم همان زندگی تلخ و ناگواری است که فرد در آن دست به هر خفت و خواری می دهد تا چند صباحی بخورد و زنده بماند ولی اولیای روز عاشورا حیاتشان را در جهاد در راه عقیده، مرگ در راه شرف وعزت و شهادت در راه خدا معرفی کردند و این همان سعادت حقیقی است که هر انسانی باید در پی آن باشد.
21)
مقابله و مبارزه با سلطان جائر و کسانی که پیمان الهی را شکستند در هر عصر و زمانی لازم است؛ رسول اکرم (ص) فرمود: من رأی سلطانا جائرا مستحلاّ لحرمات الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنّةرسولالله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول کانحقاّ علی الله ان یدخله مدخله؛ همین یک عشقم همنطق مهم میتواند تکلیف باطل ستیزی را به طور کلی و همیشگی روشن کند لذا در زمان امام حسین علیه السلام امام سکوت را در برابر یزید را به صلاح اسلام و حق ندید و این درسی بود که برای تمام افراد می تواند معیار حرکت قرار بگیرد.
22) شاید بارزترین شعار امام در مسئله قیام و کربلا احیای امر به معروف و نهی از منکر باشد، امر به معروف و نهی از منکر فقط منحصر در گناهان جزئی افراد عادی جامعه نمی شود بلکه مراتب بالای آن قیام بر ضد حکومت ستمگر و تشکیل حکومتی بر اساس حق و قرآن است.
23) مواسات یعنی غمخواری، همدردی ، یاری کردن دیگران و تقدّم دیگران برخورد اینکه در صحنه کربلا یاران شبانه می توانستند فرار کنند ولی ماندند یا در شریحه فرات میتوان سیراب شد ولی آب ریخته می شود همگی ریشه در عهد و پیمانی بود که مابین آن بزرگان و امامشان برقرار شد، پیمانی روحانی و قلبی که امامشان را مقدم بر خود میدانستند؛ لذا در زیارت نامه حضرت ابوالفضل علیه السلام می خوانیم: فلنعم الاخ المواسی... چون با جان خود با امامش مواسات کرد.
24) باید زندگی را تعریف کرد؛ آیا زندگی فقط نفس کشیدن و زنده بودن است یا قرار است آرمان های بلندتری را هدف قرار داد دو راهی بین حیات انسانی و حیوانی در پاسخ به این سوال می توان گفت عاشورا صحنه پاسخ به این سوال بود من میجنگم تا زنده بمانم و �ورم و بخوابم یا من می جنگم تا اسلام و راه حق و حقیقت را زنده نگه دارم؟؟؟
25) جامعه زمانی زنده است که ایمان و عزت و شرافت در آن سایه افکنده باشد، بی تفاوتی یک ملت نسبت به مفاسد و ستم ها نشانه مرگ آن جامعه است همانطور که اگر اعصاب بدن فردی قطع شود همانند مردگان هیچ احساسی در برابر ضربات از خود نشان نمیدهند، جامعه ای که غیرت دینی و شرافت انسانی را از دست داد در واقع جامعه ای مرده است
26) در هر امری خلوص الهی در میان باشد پایداری آن بیشتر می شود، این که می بینیم بعد از گذشت سالهای سال نهضت عاشورا فراموش نشده بلکه روز به روز بر جلوه و جزئیات آن افزوده شده و این به برکت عنصر خلوصی است که برای خدا و حق جوشیده است.
27) یکی از عوامل مهم این تجمع بزرگ دشمنان در کربلا در برابر حق غفلت مردم از اهداف والای دین و رسالت بود که در قبال دین داشتند، فراموشی مجاهدتهای صدر اسلام و خون های پاکی که در راه اسلام ریخته شد سبب ایجاد رخنه ای شد که دشمن از همان استفاده کرد و بر گرده آنان سوار شد، همانند امروزه که عدهای با تبلیغات گسترده در پی ایجاد غفلتی هستند تا دوباره استکبار ظالم را برگرده ی مردم بنشاند لذا رهبر دامنا از پا پاسداشت و گرامیداشت مقام شهدا صحبت میکند تا غفلت حاصل نیاید.
28) حادثه کربلا دو چهره دارد؛ چهره برای حق جویان و مبارزان راه حق که در آن در پی عبرت آموزی هستند لذا امام حسین روز عاشورا را اسوه می خواند؛ ولکم فیّ اسوه و از سوی دیگر باید ریشهیابی کرد که چه شد که عالمان، قاریان، سروران اسلام با گذشت پنجاه سال از وفات پیامبر دست به قتل خاندان پیامبرشان زدند.
29) یکی از پیامدهای عدم یاری حق و پیشوای صالح، تقویت ظالمان و موفقیت طاغوت در ریشه کن کردن حق و پیروانش است، کوتاهی بزرگان از یاری امام سبب شد که جامعه اسلامی در سیطره یزید عیاش قرار بگیرد، لذا امام هنگام خروج از مدینه همین امر را یادآوری می کند که: ان لم تنصرونا و تنصفونا قوي الظلمة عليكم... بله جامعه ای که سازشکاری و بی تفاوتی با ظالمان را پیشه خود کند یقین آرام آرام زیر سلطه ی مستکبران له خواهد شد
30) شاید اولین عامل پدید آمدن صحنه کربلا دل سپردگی خیل عظیمی از مردم به دنیا بود، لذا امام فرمودند: «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» آری دنیا آنها را آماده کرد که تا زمانی که زندگیشان بر مدار دین چرخید پیرو دین باشند و وقتی بلا و سختی ها بر آنها زیاد شد تعدادشان کم شود، آری اگر میل به دنیا در کنار لقمه حرام وشبهه ناک قرار گرفت آرام آرام دین داری و تعهد کم میشود و گوش های حق طلب هم سنگین میشوند.
31) خط فکری یک مسلمان متعهد ایجاب میکند که رابطه خود را با جبهه حق و باطل مشخص کند این همان تولی و تبری است که از فروع دین ماست، پیروی تمام قد از جناح حق و امر الهی و دشمنی با دشمنان دین و امامت و... این دروغ است کسی که خود را تابع ولایت بداند ولی با دشمنان دین هم بده بستان داشته باشد؛ امام رضا علیه السلام فرمود: کمال الدین ولایتنا و البراءه من عدوِّنا
32) یقین واضحترین و روشن ترین باور به هر چیزی است که انسان را تا لحظه آخر آماده نگاه می دارد، اگر سربازی به یقینی بودن مسیر که میپیماید اعتقاد داشته باشد تا پایان خط از دفاع از آن عقیده کوتاه نمیآید، مهمترین دلیل که کاروان امام حسین را حتی یک لحظه در مسیر پشیمانی قرار نداد اعتقاد به یقینی و حق بودن مسیری بود که می پیمودند و در این مسیر دیگر چه باک از مرگ و اسارت.
و من الله توفیق یا عباد الله سازمان تبلیغات