در جستجوي يک فرگرد
کمي به عقب برگرديم ... کمي بيشتر! ... (دارم نتيجه تحقيق ترم قبلم رو مرور مي کنم) قرن سوم هجري، زماني که موبدان زرتشتي، شروع کردند به نوشتن يا بازنويسي اوستا
اوستايي که ادعا ميشه نسک (کتاب) داشته و تنها بخشهايي از پنج نسک اون بازنويسي شده.
حالا حس ميکنم دليل تازهاي براي اين موضوع پيدا کردم.
چرا فقط اين پنج نسک؟ آيا اينها عمداً انتخاب شدند و بقيه قسمتها عمداً از صفحه تاريخ محو شدند؟
وقتي که ونديداد، يکي از کتابهاي منتخب باشه، ديگه ببين اون نسکي که حالا خبري ازشون نيست، چي بودند!
بعضيها ادعا کردند که عربها در حمله به ايران، اوستا رو نابود کردند.
توي مطالبي که براي همون تحقيق ترم قبل مطالعه کرده بودم، از دروغ بودن اين ادعا مطمئن شدم.
نويسندگان مختلف، از باستانگرا و زرتشتي گرفته تااااا مسلمان دو آتيشه، از مستشرقين مغرض تا منصف، بيان کردند که ادعاي نابودي اوستا به دست اعراب، نه مستند هست و نه قابل قبول.
بنا بر اين، اگر واقعاً اوستايي با نسک وجود داشته، کجا و به دست چه کسي ممکنه نابود شده باشه
حالا ديگه جواب، روشنه.
احتمالاً همون جايي که نگهداري ميشده و به دست همونهايي که بيشترين آگاهي رو از محتواي اين کتاب داشتند: موبدان زرتشتي.
نکاتي رو که نياز داشتم، يادداشت کردم؛ کامپيوتر رو خاموش کردم و از اتاق بيرون اومدم.
خواهرم فائزه با دختر کوچولوش اومده بودند خونهمون و من متوجه نشده بودم!
يک بلوز بافتني نصفه نيمه توي دست سحر کوچولو بود که داشت شکافته ميشد.
دويدم ازش بگيرم که بيشتر از اين، خرابکاري نکنه.
فائزه گفت: «سلام کاريش نداشته باش. اون قسمتش خراب شده. بايد شکافته بشه ».
چند ثانيه مکث کردم. خنديدم و گفتم: «مثل اوستا»!
گفت: چي؟!
سحر رو بغل کردم و گفتم: هيچي!
توي دلم گفتم: اون جاهاش خراب بوده ديگه. شکافته شده. احتمالاً بايد يه اوستاي جديد ... يا نه، يه آيين زرتشت جديد ببافند ... شايد هم دارند ميبافند! بايد سر فرصت، بيشتر تحقيق کنم.
براي مطالعه بيشتر بنگريد به:
اوستا، دوستخواه، ج ، ص - و ص -.
مجموعه قوانين زرتشت (ونديداد اوستا)، جيمس دارمستتر، ترجمه دکتر موسي جوان، ص -.
ستيز و سازش، جمشيد کرشاسپ چوکسي.
تاريخ ايران بعد از اسلام، عبدالحسين زرين کوب.