نگاه کن، نگاه کن، با دقت بیشتر نگاه کن به دخترکانی که در قاب تصویر عکسی پر از شور و احساس را جلوی دیدگانمان آفریده اند. با دستانی پر از مهر و احساس دست در دستان پدری داده که فقط حضورش را در قالب ماکتی زیبا اما بی روح نظاره گر هستند.
وای همین حضور ماکتی پدر هم چقدر احساسشان را در گیر کرده است. با زیباترین احساس حضور پدر را در دنیای رنگارنگ فریب امروز حس می کنند. با چشمانی تحسین برانگیز قامت ایستاده پدر را وارسی می کنند. پدری سرشار از محبت و عشق به فرزند، ناموس، میهن و خدا.
دیگر در این لحظه تمام خواب های آشفته را به باد فنا می دهند و غرق در نگاه شیرین پدری عاشق که لحظه ای آنان را به حال خود رها نکرد، شوری جدید در دستانشان جان می گیرد و جان می دهد به دست های کوچک اما پاکشان تا در آغوش گیرند یاد پدر را.
پدری که رو به دفاع آورد تا فکر، ایثار، مقاومت و کوچ شهادت گونه اش به ابدیت به حال آنان و جامعه فراموش کار کارگر افتد. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.