« میلاد پربرکت حضرت فاطمه المعصومه سلام الله علیها
دست نوشت . سلام بابا! دلتنگیم ! »
دست نوشت . سلام بابا! روز دختره !
ارسال شده در 13 تیر 1398 توسط سلام در دست نوشت, روز دختر • ویرایش...
دست نوشت . سلام بابا! روز دختره !
سلام بابا!
خوبی؟
چقدر طولانی شدنه برگشتنت…
حتی بیش از زمانی که برای پیاده روی اربعین میرفتی..
46 روز شده !!
اصلا این روزها همش به یاد سفرهای اربعینت هستیم..
دیر برگشتنت… قبل سفر خورد و خوراک بیشتر برای خونه تهیه کردنهات…
همه چیز رو با سفر اربعینت مقایسه می کنیم!
آخه خیلی شبیه سفر کربلاست.. تشنگی ات.. تنهایی رفتنت..خستگی تنت و سر و روی خاکیت !!
بابا!
نکنه توی کربلا موندگار شدی ؟!
شاید اون خواب تعبیر شده و شدی خادم حرم اربابت !
به سختی باهات تماس برقرار میکردیم و همینکه صدات رو می شنیدیم خیالمون راحت میشد..
فقط می خواستیم مراقب خودت باشی و دعامون کنی!
تو هم حال مامان و آبجی ها رومی پرسیدی.. می گفتیم همه چیز خوبه تا بیشتر بهت خوش بگذره !
یادته بار آخری، خودت رفتی برام گذرنامه گرفتی، خواستی ما هم این لذت بی نهایت رو بچشیم.. هر چند من لایق زیارت نبودم.
بابا!
ظهرها توی راه برگشت به خونه.. لحظاتی که میامدی دنبالم و برمی گشتیم خونه برام تداعی میشه.. توی خیابون جلوی اشک هام رو نمیتونم بگیرم بابا..
بابا! نکنه آدرس خونه رو یادت رفته که برنمیگردی، هر شب چراغ سردر خونه رو برات روشن میکنم…
شنیدم خونه مادر شهیدمفقودالاثری قدیمی شده بود و خراب ، اطرافیان ازش خواسته بودند خونه اش رو تغییر بده،
اما مادر شهید قبول نکرده بود، پرسیده بودند چرا؟
با کلی امید و ذوق جواب داده بود: آخه پسرم فقط آدرس همینجا رو بلده.. میترسم بیاد و پشت در بمونه !
بابایی!
امروز روز دختره
مامان برامون هدیه خرید
دایی هم یه جعبه شیرنی خریده بود و..
اما بابا ! خودت خوب میدونی که دختر، فقط دخترِ باباشه؟!
من و آبجی هام منتظریم …
این روزها همش روضه اباعبدالله علیه السلام میاد جلوی چشمام…
چه کسی میفهمه درد و رنج نازدانه ی سه ساله رو … حقیقتا هیچ کس!