مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب دعا...
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
دعا...

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ چهارشنبه, 22 آذر 02

دعا

آرام روبرویش نشستم. دقیق حرکاتش را زیر نظر داشتم. چادر سفید زیبایی به سر کرده و به آرامی ذکر می‌گفت. گاهی خم می‌شد و گاهی به خاک می‌افتاد و دوباره برمی‌خاست. سجده آخرش خیلی طولانی شد.

 صدای هقهقش بند نمی‌آمد. وقتی برخاست سیل اشک تمام رخش را دربرگرفته بود. سلام داد و دست‌ها را عاجزانه به سوی آسمان بلند کرد. تک‌تک اقوام و دوستان و آشنایان را دعا کرد. با چنان التماسی برای‌شان دعا می‌کرد که حسودی‌ام می‌شد. 

با خود گفتم: «پس چرا اسمی از ما نمی‌برد؟» دیگر طاقت نیاوردم. وسط دعایش پریدم و گفتم: «مادر! پس خودمان چی؟» شیرینی لبخندش را با تمام وجود مزمزه کردم. دستانی را که رو به آسمان گرفته بود باز کرد و گفت: «بیا پسرم» خودم را غرق کردم در دریای آغوشش. 

چه آرامشی داشت این دریا! سرخوشی وصف ناپذیری همه وجود کودکانه‌ام را پر کرد. با دست راست، موهای سرم را و با دست چپ گونه‌ام را آرام نوازش کرد. دهانش را نزدیک گوشم آورد و گفت: «عزیز دلم! نور چشمم! پسر خوشگلم! اول همسایه، بعد خانه»

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما