در طول این چند سالی که پیگیر اخبار سیاسی هستم کمتر دیدهام کسی دربارهی انقلاب به شکل منصفانه و حقیقتمدارانه سخن بگوید. آرای گوناگون پیرامون جمهوری اسلامی از موافقان تند آغاز و به مخالفان سرسخت ختم میشود. کمتر پیش میآید که استاد، نویسنده، خطیب، پژوهشگر یا نظریهپردازی بر اساس روش علمی و واقعیتهای موجود (نه هیجانات غیر عقلانی) کارنامه نظام را تحلیل و نقاط ضعف و قوت این حرکت چهل ساله را ارزیابی کند.
به گمانم نقطه ضعف نظام هم همین است؛ موافقانش چنان چشم بر اشکالات بستهاند که سیاهنمایی غرضورزانه مخالفان، در چشم مردم حقیقیتر به نظر میرسد. گاه نقاط قوت و دستاوردهایمان را آن چنان بد و بیسلیقه تبلیغ میکنیم که مخاطب نه تنها اندک تمایلی به نظام پیدا نمیکند بلکه کاملا از آن رویگردان میشود. نمونهی بارزش حمله موشکی مقتدرانه به پایگاه عین الاسد امریکاییها بود. هر کشوری اگر چنین مقتدرانه و عزتمدارانه پنجه در پنجه ابرقدرت نظامی، علمی، سیاسی، اقتصادی و رسانهای جهان میافکند و حیثیت نداشتهاش را به زمین میکوفت مردمش یک هفته شادی میکردند اما این جا در کشور ما حال خوب مردم چند ساعت بیشتر دوام نداشت. عملکرد غیر حرفهای صدا و سیما و دیگر دستگاههای رسمی حکومت چنان ضعیف و ناکارامد بود که شمار قابل توجهی از مخاطبان، ناخودآگاه امریکا را پیروز میدان دانستند و گمان کردند این حمله هماهنگ شده بوده و ما جرات این کارها را نداریم!
متاسفانه رویداد اخیر، بارها و بارها اتفاق افتاده است و گویا دوستان رسانهای بنا ندارند دست از این روشهای نخنما شده بردارند. امید آن که در گام دوم، اوضاع متفاوت شود.