مردم روزها در بازار مشغول تجارت بودند و کسب و کارها رونق داشت،فروشندگان با رونق بازار کم کم به فکر سودآوری بیشتر افتادند و به دور از چشمان مشتری جنس تر و خشک و کوچک و بزرگ را به هم می آمیختند،اما صدای اعتراضی بلند نمی شد چراکه مشتری ها نیز به همین سبک در جایی دیگر خسارت خود را جبران می نمودند؛با رونق مادی کسب و کار،اعتمادها از میان رفت و بنای جامعه بر دروغ،تزویر و نفاق ریخته شد و مردم جامعه در عین زندگی مرفه،از ثروت و زندگی راحت شان احساس رضایت نمی کردند و ناامیدی و سستی همه جا را بسان شبی تاریک نموده بود؛چراکه خدا را شاهد بر همه احوال نهان و آشکار خود نمی دیدند؛«أ و لا يعلمون أن الله يعلم ما يسرون و ما يعلنون»(آیا نمی دانستند که خدا به نهان و آشکار آنها آگاه است) (بقره،آیه77).