دینداری همراه با تردید در وجود خدا!
الف. مقدمه
آیا برای دیندارانه زندگی کردن باید یقین به وجود خدا داشته باشیم؟ آیا اگر احتمال نبودن خدا در گوشهای از ذهن ما خانه کرده باشد و تاکنون هر چه کوشیدهایم نتوانستهایم این مهمان ناخوانده را از خانه بیرون کنیم میتوانیم خط قرمزی دور دینداری بکشیم و تمامی مظاهر آن را از زندگی خود بیرون بریزیم؟ اصلاً آیا میشود همراه با تردید در وجود خدا برای آخرت کارکرد؟!
در نگاه ابتدائی پاسخ به همه این سؤالها به «توصیه بر رها کردن دینداری» میانجامد یعنی اگر تردید در وجود خدا داشتیم دلیلی برای دیندارانه زندگی کردن و برای آخرت عمل نمودن باقی نمیماند؛ اما نوشتار پیش رو اینگونه گمان نمیکند و بر دینداری و آخرتگرائی حتی بدون یقین به وجود خدا و صرفاً باوجود احتمال وجود خدا تأکید دارد.
ب. ارزش احتمال تابع ارزش نتیجه احتمال
به مثالهای ذیل توجه کنید: درصحنه اول کشاورزی را در نظر بگیرید که بذر میپاشد و تلاش مضاعف میکند به امید آنکه در فصل مناسب «برداشت محصول» نماید؛ اما بهراستی او یقین به این امر نیز دارد؟ درصحنه دوم شخصی را که در بانک سپردهگذاری میکند به امید اینکه شاید از بین صدها هزار سپردهگذار «جایزه بانکی» نصیب او شود را در ذهن خود حاضر کنید؛ حقیقتاً این انسان عاقل، چند درصد احتمال برنده شدن میدهد؟
بهسادگی پیداست که تمام افراد در مثالهای فوق و مثالهای متعدد دیگری که قابلطرح هستند و هرروزه در اطراف ما اتفاق میافتند، در یک خصوصیت مشترک هستند؛ هیچ یک از ایشان یقین به رسیدن به آرزوهای خود ندارند. آری نه کشاورز یقین به برداشت دارد زیرا ممکن است آفتها و ده ها عامل دیگر او را از آرزوی خود محروم سازند؛ نه سپردهگذار چنین یقینی دارد زیرا سهم خود را تنها یک سهم در قبال صدها هزار نفر سپردهگذار میبیند و احتمال اینکه او پیروز این میدان باشد یک احتمال در بین صدها هزار احتمال است!
اینک آیا رفتار عملی این افراد را به خاطر یقینی نبودن آرزوهایشان «غیرعاقلانه» توصیف میکنیم؟ پاسخ منفی است و قطعاً عملکرد ایشان نهتنها کاملاً عاقلانه است بلکه ضروری و لازم است زیرا ارزش یک احتمال تابع دو عامل است «میزان احتمال» و «مقدار ارزش نتیجه احتمال»؛[1] در موارد فوق هرچند میزان احتمال اندک است اما ارزش محتمل بسیار قابلتوجه است مقصود این است که هیچیک از افراد فوق بهصورت یقینی به آرزوهای خود نمیرسند و آرزوهای ایشان «اموری احتمالی» هستند اما این امور، اموری بسیار ارزشمند هستند که عقل اجازه رها کردن آنها را نمیدهد بلکه با زبان بیزبانی از درون ایشان ندا میکند که: «اقدام به عمل بکن هرچند یقین به نتیجه نداری زیرا این نتیجه بسیار ارزشمند است و اگر از کف تو بیرون رود هیچکس را غیر از خودت نباید سرزنش نمائی!» عقل کشاورز میگوید: «برداشت محصول، آب حیات زندگی اقتصادی توست؛ به خاطر این احتمالات آن را رها نکن!» و عقل سپردهگذار میگوید: «اگر تو شانس برنده شدن داشته باشی بهسادگی سود کلانی به دست آوردهای پسازاین مقدار اندک پول بگذر و آن را به بانک بسپار.»
آری در مثالهای فوق هرچند در صد احتمال کار پایین است اما ارزش نتیجه آن (محتمل) بسیار قابلتوجه است به همین روی این کارها کاملاً عقلی و ضروری قلمداد میشوند؛ بنابراین بهصورت یک قاعده میتوان گفت: «ارزش یک احتمال هم تابع درصد احتمال و هم تابع میزان ارزشمندی خود نتیجه احتمال است» دقت کنید!
ج. احتمال وجود خدا، احتمالی بسیار ارزشمند[2]
حال به اصل بحث بازمیگردیم؛ چند در صد احتمال وجود خدا را میدهیم؟ در بدبینانهترین نگاه این احتمال 50 در صد است یعنی شخص در شک است و نسبت به وجود و عدم خدا قضاوت قطعی ندارد. آیا اگر این شخص دیندارانه زندگی کند و از محرمات دوری کرده و واجبات را بهجا آورد، کار غیرعاقلانهای کرده است؟ قطعاً جواب منفی است زیرا هرچند وجود خدا را «احتمالی» میپندارد اما نتیجهاین احتمال آنقدر ارزشمند است که عقل، او را ملزم به رعایت اصول دینداری میکند. نتیجهاین احتمال «سعادت ابدی در بهشت جاویدان» است[3] که با هیچ یک از منافع دنیوی نظیر برداشت محصول و برنده شدن در سپردهگذاری و ... قابلمقایسه نیست چراکه همه این فواید، محدود و زوالپذیرند اما بهرهمندی از حیات ابدی در بهشت نتیجهای ابدی و زوالناپذیر است بنابراین عقل او در اینجا با قاطعیت تمام حکم به «ضرورت دینداری» مینماید.
در مقالات بعدی در این خصوص بیشتر سخن خواهیم گفت.
[1] ر.ک: آیتالله مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 18
[2] ر.ک: آیتالله خرازی، بدایه المعارف الالهیه، ص 3
[3] سوره عنکبوت، آیه 58