بررسی جایگاه و نقش اخلاق در سیاست و تعامل این دو با یکدیگر یکی ازدغدغه های اصلی فلاسفه سیاسی و صاحبان اندیشه در طول تاریخ بوده است . برای نمونه پیشگامان اندیشه سیاسی در یونان باستان ، سیاست
را بر پایه اخلاق استوارکردند . سقراط معتقد بود که دانش سیاسی باید مقدم بر هر چیز ، مردم را با وظایف اخلاقی خود آشنا سازد . افلاطون نیز در کتاب جمهوریت ، حکومتها را با معیاراخلاقیات محک می زند و در
نگاه ارسطو سیاست وسیله ای برای نیل به سعادت و زندگی اخلاقی است . لذا ارسطو در کتاب اخلاق نیکو ماخوس ، اخلاق را به عنوان مدخلی برسیاست می شناسد و پیوند میان این دو مفهوم ، زیربنای تفکر فلسفی
او را تشکیل می دهد . چه او سیاست را دانش برتر و غایت آن را خیر انسان تلقی می کند یعنی همان چیزی که علم اخلاق در پی آن است . در آیینهای بودایی ، یهودی ، مسیحی و اسلام ،رستگاری و نوع بشر از
مسیر عمل به فضیلتها و تعالیم اخلاقی ، محور حرکت انسان راتشکیل میدهد .
این موضوع ، اذهان متفکران دورههای متفاوت در غرب و شرق را به خود مشغول داشته است . کوتاه سخن این که تمام حکما ، متکلمان و اندیشه ورزان در سراسر حیاتبشر هر کدام به زبان و شیوهای ، اخلاق و
پیوند آن با سعادت و رستگاری انسان را موردتوجه قرار دادهاند . به همین لحاظ تاریخ اندیشه سیاسی در واقع کوششی است برایتبیین سیر تطور و تحول اندیشه ورزی و نظریه پردازی در خصوص کم و کیف رابطه
میان اخلاق و سیاست و تشخیص شرایطی که یکی بر دیگری چیرگی یافته است ..
در اندیشه اسلامی، ریشه اخلاق ، مذهب بوده و باید و نبایدها را دین مشخص می کند اما در اندیشه سیاسی غرب، اخلاق بیشتر متکی بر عرف ، تاریخ و فرهنگ میباشد و کمتر ازحوزه دین سیراب میشود . حتی برخی
از متفکران پست مدرن غربی ، اخلاق را دست ساز بشر تلقی میکنند . روشن است در جامعه دینی ایران ، الگوهای غربی نمیتواند پاسخگوی نیازهای معنوی انسان باشد .
در دین اسلام ، عمده ترین منبع هدایت و راهبری اخلاق انسان در عرصه زندگی فردی و اجتماعی ، قرآن کریم است و در کنار این منبع عظیم الهی ، منابع دیگری نظیر :سنت ، عقل و اجماع قرار دارد .
در تفکر اسلامی ، برخلاف مکاتبی که خاستگاه و پشتوانه اخلاق را وجدان ، عرف و . . . تلقی میکنند ، عقیده بر این است که وجدان بشری به تنهایی قادر به هدایت انسان نیست بلکه باید به آن ایمان به خدا و آموزه
های وحیانی افزوده شود . چرا که تمام فضیلتها و کمالات بشری در فراسوی انگیزه های سودمندی ، لذت و سعادت مطرح است و مبتنی بر رابطه معنوی و رضایت خداوند متعال میباشد . به عبارت دیگرخاستگاه اولیه
اخلاق در بینش اسلامی ، دین و تعالیم مذهبی میباشد .
اهمیت اخلاق در اسلام چندان است که پیامبر آن در سخنی مشهور فلسفه بعثت خویش را تکمیل و تتمیم فضیلتهای اخلاقی میداند : «بعثتُ لاُتِمّم مکارمَ الاخلاق»
جاودانه ترین اثر دین اسلام که قرآن است، کتابی است سرشار از آموزههای اخلاقی .در این کتاب به آیات زیادی درباره آموزههای اخلاقی مانند قسط و عدل ، ظلم ستیزی ،امانتداری ، صلح طلبی ، وفای به عهد ،
صداقت و آزادی برمیخوریم .
منبع: 1.عالم ، عبدالرحمن ، بـنـیـادهـاى عـلم سـیـاسـت
2.ارسطو،نبکوماخوس