او به خوبی مرا میشناخت، از اهالی مغرب بود که گفت: در خواب هاتفی مرا صدا زد و گفت: شعیب را ملاقات كن و آنچه خواهى از او بپرس، چون بیدار شدم نام تو را پرسیدم؛ تو را به من نشان دادند. شعیب می گوید: او را مردى عاقل یافتم و به در خواستش او را به خانه امام بردم، چون نگاه امام به او افتاد فرمود: اى یعقوب دیروز در مكه بین تو و برادرت فلان جا نزاعى واقع شد و كار به جائى رسید كه همدیگر را دشنام دادید، این طریقه ما و دین پدران ما نیست ، ما كسى را به این كارها امر نمىكنیم، از خداى یگانه و بى شریك بپرهیز. به این زودى مرگ ما بین تو و برادرت جدائى خواهد افكند و این بخاطر قطع رحم است، او پرسید: فدایت شوم، مرگ من كى خواهد رسید؟ فرمود: همانا اجل تو نیز نزدیك بوده ولی چون تو در فلان منزل با عمهات صله كردى و رحم خود را وصل كردى بیست سال به عمرت افزوده شد. شعیب گوید: بعد از یكسال یعقوب را در حج دیدم و احوال او را پرسیدم، گفت: برادرم در آن سفر به وطن نرسیده وفات یافت و در بین راه به خاك سپرده شد.«1» قطع ارتباط با اقوام و خویشان و دعوا و نزاع علاوه بر این که جایگاه اجتماعی انسان را کاهش میدهد باعث کم شدن عمر میگردد، اما صله رحم گناهان را پاک کرده و انسان را محبوب دیگران میگرداند، امام علی (علیهالسلام میفرماید: «با صدقه و صله رحم گناهان خود را پاك كنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید» «2»
منابع: 1: سید على اكبر صداقت،یكصد موضوع ۵۰۰ داستان 2: «كَفِّروا ذُنوبَكُم وَتَحَبَّبوا اِلى رَبِّكُم بِالصَّدَقَةِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ» شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص635، ح7258