مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب رضا شاه روحت شاد (قسمت اول)
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
رضا شاه روحت شاد (قسمت اول)

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

رفته بودم از مغازه خرید کنم. داشتم به اجناس نگاه می‌کردم که یه پیرمرد که نزدیکم بود برای خودش زمزمه می‌کرد: رضاشاه روحت شاد!


بهش نگاهی انداختم و در حالی که بسته خرید دستش بود گفتم: پدر جان کمک می‌خواهید؟


پلاستیک خریدش رو گرفتم و همراهش راهی شدم به طرف خانه‌اش


توی مسیر گفتم: پدرجان یه سوال چرا گفتی رضاشاه روحت شاد


پیر مرد گفت: باباجان ببین وضع مملکت رو همه چی گرون شده قیمت همه چی دو سه برابر شده من پیر مرد از کجا بیارم خرج خونه و زندگی بدم؟ ندارم آخه


ما که دیگه ازمون گذشته، بدبخت جوونا، با این گرونی چیکار کنن؟


پرسیدم: زمان شاه چجور بوده؟


آهی کشید و گفت: یادم نیار باباجان اون موقع جوون بودم اما از الان هم آس و پاس تر بودم شپش تو جیبم عروسی می‌گرفت


گفتم: شما که گفتی اون موقع بهتر بوده


گفت: ای بابا شما هم گیر دادی‌ها، اصلا وسایل رو بده خودم ببرم اومدی کمک یا اومدی مچ بگیری؟


گفتم:  نه پدر جان نمی‌خواستم ناراحتتون کنم فقط برام سوال پیش اومد می خوام ببینم واقعا جریان چیه که بعضی‌ها انقدر ازین آدم و پسرش یاد می‌کنن؟


به یک پارک نزدیک شده بودیم و پیرمرده که انگار بدش نمیومد برای یکی حرف بزنه گفت: بیا چند دقه تو این پارک بشینیم تا برات بگم حوصلشو داری؟


به نشانه اینکه موافق هستم، سرم را تکان دادم و وارد پارک شدیم و روی یه صندلی نزدیک ورودی پارک نشستیم.


‌پیرمرد: خب جانم واست بگه: هرچی بدبختی سر این مملکت داره میاد از گور همین رضا شاه و پسر گور به گورشه


گفتم: خب شما که توی فروشگاه چیز دیگه می‌گفتید


گفت: اونو نه از سر رضایت، که به طعنه گفتم، روح چی، شاد؟


جانم برات بگم که ...


گفتم: جانتان بی بلا بفرمایید پدر جان سراپا گوشم


انگار به سال‌های قبل برگشته بود و داشت گذشته‌اش رو مرور می‌کرد.


ادامه دارد ...

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما