مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب رضا شاه روحت شاد (قسمت سوم)
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
رضا شاه روحت شاد (قسمت سوم)

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

دوباره سکوت کرد و انگار برگشته بود به گذشته و داشت خاطر‌اتش رو مرور می‌کرد:


پیر مرد: وضع سواد اصلا خوب نبود بیشتر آدما بی‌سواد بودن


وضع بهداشت که نگو هر خانواده از چهارتا بچه شاید تقریبی بگم دوتاش می‌مرد دو تاش زنده می‌موند


خیلی از روستاها و شهرا آب لوله کشی نداشتن. گاز نبود باید با کلی بدبختی بشکه نفت می‌کردیم واسه زمستون و با چراغ نفتی سر می‌کردیم و تازه چشامون از بوی چراغ تا صبح می‌سوخت.

دوباره آهی کشید و ادامه داد ...


جونم برات بگه وقتی اون موقع رو با الان مقایسه می‌کنم می‌بینم چقدر ناشکریم همه چی داریم. اون موقع‌ها چه زمستون‌های سختی رو پشت سر می‌ذاشتیم و چه شبهای تاریکی


لبخندی زد و گفت: شب که می‌شد چون برق نداشتیم مجبور بودیم زود بخوابیم و این خودش مزیت بوداااااا


در مورد زن‌ها برات بگم توی هوای سرد زمستون باید می‌نشستن تو حیاط پای حوض و با آب یخ حوض لباس می‌شستند، ظرف می‌شستن


اما الان فقط یه ایراد هست ...


 که اگر اونم حل بشه ایران گلستان می‌شه


گفتم: چی؟


گفت: اینکه این مفسد اقتصادی‌هارو بگیرن بابا، اگر اموال ایران رو از حلق این آدما بیرون بکشن بقیه مشکلات حل میشه


مگه ما چی می‌خوایم دیگه؟ الحمدلله همه چی هست این گرونی هم به امید خدا و با غیرت یه مسئول با ایمان می‌شه حلش کرد. این دومیه مهمه


لبخندی زدم و گفتم: ان شاءالله


از جاش بلند شد و گفت: سرت رو درد آوردم بابا، برم خونه که اگر یه کم دیگه دیر برسم راهم نمیده.


گفتم: اتفاقا خیلی از مصاحبت شما خوشحال شدم بریم منم کمکتون می‌کنم


بلند شدیم و چند قدمی که رفتیم به منزل پیرمرد رسیدیم وسایل رو زمین گذاشتم و با وجود اصرار پیرمرد وارد منزل نشدم. خداحافظی کردم و در حالی که غرق حرف‌ها و خاطرات اون پیرمرد بودم به خانه برگشتم

 

ادامه دارد ...

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما