مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب رمز عاقبت به‌خيري مؤمنان
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

علی اصغر هستم. از تاریخ 19 اردیبهشت 1395 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 28 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
رمز عاقبت به‌خيري مؤمنان

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

این پرونده را با 151 اثر دیگر آن ببینید

آیات برگزیده 280

سوره آل عمران

آيهي 102 و 103: رمز عاقبت بهخيري مؤمنان

<يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ  وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون >

خداوند در آيات قبل مسلمانان را هشدار داد و از پذيرش تبليغات مسموم کفار نهي فرمود و اکنون جهت اثباتي را بيان مي‌کند که آنچه بر مؤمنان واجب است تا آن را بپذيرند، چيست؟

شرح متن

رمز اول: تقواي بالا

«يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا الله حَقَّ تُقَاتِهِ»؛ (اي کساني که ايمان آورده‌ايد! از خدا آن‌گونه که شايسته‌ي پرواي از اوست، پروا کنيد)

در مورد اين بخش از آيه، دو مطلب بيان مي‌شود:

1. واژه‌ي «اتّقُوا الله» يعني نسبت به اوامر الهي و نواهي خدا پروا داشته باشيد، اوامر خدا را مخالفت نکنيد و نواهي او را انجام ندهيد. پرواپيشگي ملازم با احتراز و اجتناب و پرهيز است، مثل اجتناب از عذاب خدا. چنان‌که در آيه‌ي 131 از سوره‌ي آل عمران مي‌فرمايد: «وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِي اُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ».

2. واژه‌ي «حَقَّ تُقَاتِهِ» مفعول مطلق نوعيِ «اتّقوا» است. خداوند متعال در اين آيه، بالاترين مرتبه‌ي تقوا را از پيروان حضرت محمد صلی الله علیه و اله  خواسته است که مساوي با عبوديتِ خالص و مجاهدتي است که انسان هرگز از سرزنش ديگران بيمي به خود راه ندهد، چنين فردي خدا را اطاعت مي‌کند، به دنبال آن گناهي از او سر نمي‌زند و در برابر نعمت‌هايش شکرگزار و در هنگام ابتلاء، صبور و مقاوم است.

سؤال: در آيه‌ي 16 از سوره‌ي تغابن مي‌فرمايد: «فَاتَّقُوا الله مَا اسْتَطَعْتُمْ»، يعني به اندازه‌ي توانايي تقوا پيشه کنيد. ولي در آيه‌ي مورد بحث، از مؤمنان بالاترين مراتب تقوا را خواسته است، مفهومش اين است که پائين‌تر از حد تقوا، تقوا نيست. تنافي بين اين آيه با آن آيه را چگونه حل نماييم؟

جواب: راه حل‌هاي متعددي را براي اين پرسش ارائه داده‌اند، از جمله؛

1. شيخ طوسي: آيه‌ي «إتّقُوا الله حَقَّ تُقَاتِه» توسط آيه‌ي «فَاتَّقُوا الله مَا اسْتَطَعْتُمْ» نسخ شده است. ايشان دو روايت از امام باقر و امام صادق؟عهم؟ را به عنوان مؤيد آورده است.[1]

و لکن در پاسخ به شيخ طوسي گفته‌اند:[2]

اولاً: سندهاي روايت از زمان ابابصير تا زمان شيخ طوسي افتاده است و لذا روايت، مقطوعه و ضعيف است.

 ثانياً: بين دو آيه تنافي نيست و هر کدام مطلبي را بيان مي‌کند. از اين‌رو «حَقَّ تُقَاتِه» مرتبه‌ي بالاي تقوا را بيان مي‌کند. و جمله‌ي «مَا اسْتَطَعْتُم» به مرتبه‌ي پايين تقوا اشاره دارد.

2. آيه‌ي 16 از سوره‌ي تغابن، مخصص و مبينِ آيه‌ي 131 از سوره‌ي آل عمران است و «حقَّ تُقاتِه» را مقيّد به مقدار توانايي انسان کرده است.[3]

و لکن به نظر ميرسد در جايي که تخصيص عقلي و لبّي است نيازي به تخصيص لفظي نيست. بنابراين عقل مي‌گويد: تکليف ما لا يطاق قبيح است. امر به «حَقَّ تُقاتِه» عقلاً امر به تکليفي است که غير از معصومينعلیه السلامامکان ندارد شخص ديگري مصداقش باشد با وجود اين تخصيصِ عقلي از اول، معناي آيه روشن مي‌شود که مقصود خداوند از حقّ تُقاته تقواي همه‌جانبه و مساويِ عصمت نيست بلکه آن تقوايي است که با باطل و فساد مثل أنانيّت و غفلت توأم نباشد.

سؤال: اطلاقات آيات «لَا يُكَلِّفُ الله نَفْسًا إِلَّا وسع‌ها»«بقره/286» و «لَا يُكَلِّفُ الله نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا»«طلاق/7»، حاکم بر همه‌ي عموم و اطلاقاتي است که ممکن است امر به تکليف ما لا يطاق کند؛ آيا چنين مطلبي صحت دارد؟

جواب: حکومت در جايي است که ميان دو دليل، تنافي وجود داشته باشد. وقتي از اول، عقل مفاد آيه را روشن نمود و ميان دو آيه تنافي نبود، ديگر نيازي به حکومت نيست. به جهت اين که هدف خداوند از امربه حقّ تقوا راه‌يابي به تکامل مطلق و نامحدوديت هدف است که در مفاد آيه‌ي «وَ أنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى»«نجم/42» و آيه‌ي «وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»«انسان/21» و آيه‌ي «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ»«قمر/55» وجود دارد. و در آيه‌اي که امر به استطاعت نمود، اشاره به اين مطلب دارد که اين هدف نامحدود را مي‌توانيد به مقدار توانِ خود بپيمائيد.

جمله‌ي «حَقّ تُقاته» به تکاملِ مطلق و هدف نامحدود اشاره دارد که اراده‌ي پايدار مي‌خواهد تا به آن هدف نامحدود برسيد. چنان‌که در آيه‌ي 27 و 28 از سوره‌ي تکوير که مي‌فرمايد: «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ * لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أنْ يَسْتَقِيمَ»، «أي؛ لمن اراد منکم ان يستقيم»، مطلب از همين قرار است.

بنابراين، آيه‌ي شريفه از قبيل اصل و فرع نيست چنان‌که علامه طباطبايي به َآن اشاره نمود.[4] «حَقّ تُقاتِه» اصل است و راه رسيدن به مقصد را بيان مي‌کند. و «مَا اسْتَطَعتُم» نيز فرع است و اين يکي هم راه رسيدن به مقصد را نشان مي‌دهد مثل اين که زيارت خانه‌ي خدا هدف و مقصد باشد که هر کس مي‌تواند با هر وسيله و سرعتي که ممکن و برايش ميسر است خود را به اين هدف برساند.

رمز دوم: تسليم

«وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أنتُم مُّسْلِمُونَ»؛ (و نميريد مگر در حالي که تسليم باشيد)

سؤال: اگر مرگ و زندگي از امور تکويني بوده و خارج از محيط قدرت بشر است، چرا متعلق نهي واقع شده؟

جواب: براي اين پرسش به دو راه حل در قالب دو ديدگاه اشاره مي‌شود:

ديدگاه اول: نهيِ از مردن نيست بلکه نهي از ترک اسلام است. و معناي آيه چنين است: «لا تترکوا الاسلام و کونوا عليه حتي يدرککم الموت». پس نهي، در واقع از ترک اسلام بوده و ابدال صورت گرفته، يعني به جاي «لاتترکوا الاسلام و کونوا عليه حتي يدرکهم الموت و لا تموتن الا و أنتم مسلمون» قرار گرفته است. و ابدال در جايي که مصون از اشتباه باشيم و زيبايي استعاره در کار باشد، اشکالي ندارد.[5]

ديدگاه دوم: امر با داشتن قيد اختياري مي‌تواند متعلق امر و نهي شارع واقع شود. مثل آيه‌ي 119 از سوره‌ي توبه که فرمود: «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ». بودن، امرِ تکويني است ولي با صادقان بودن قابل تشريع است چون آدمي مي‌تواند راست‌گو باشد تا با راست‌گويان باشد. در اين‌جا نيز مرگ، تکويني است ولي مسلمان يا کافر مردن، امري اختياري است و در حيطه‌ي قدرت آدمي قرار دارد يعني مي‌تواند متعلق امر و نهي واقع شود. [6]

 


[1]. طوسى، محمد بن حسن(بي تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص443.

[2]. جوادي آملي، عبدالله(1378ش)، تفسیر تسنیم، ج15، ص213.

[3]. مكارم شيرازى، ناصر(1371ش)، تفسیر نمونه، ج3، ج3، ص28.

[4]. طباطبايى، محمدحسين(1390ق)، المیزان، ج3، ص368.

[5]. طبرسى، فضل بن حسن(1372ش)، مجمع البیان، ج2، ص805.

[6]. طباطبايى، محمدحسين(1390ق)، المیزان، ج3، ص368.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما