تاریخ بشریت از همان زمان ابتدایی خویش حوادث تلخ و شیرین بىشمارى را در خود به یادگاردارد و تاریخسازان وقهرمانان بسیارفراوانى را در دل خویش پرورش داده است، وشاهد جنگها وپیروزیهای بسیاری بوده که برای هر کدان چندین صفحه وگاهی چندین مجلد خود را به ان اختصاص داده است .حملات ایران وروم،جنگ افعانها، یوروش وحشانه مغولان وکشتار بسیاری از مردم مظلوم وبیدفاع در سراسر این دهکده خاکی ،ولى کمتر حادثهاى را همانند حادثه عاشوراى سال 61 هجرى با پى آمدهاى گستردهاش به خود دیده و کمتر تاریخسازانى همچون تاریخ سازان کربلا را در خود جاودانه میسازد. هر چند تاریخ، حوادثى دردناکتر از این حادثه را به خود دیده و کشتههاى به مراتب بیشترى را شاهد بوده و قیامهاى خونین و حقطلبانه فراوانى را در حافظه خود به یاد دارد؛ ولى آنچه که سبب امتیاز نهضت عاشورا شده، نکاتى چند است که در دیگر حوادث مشابه تاریخ یا وجود نداشته، و یا به این اندازه پر رنگ نبوده و یا همه این امتیازات را یک جا در خود جاى نداده است
به حق عاشورا یک حماسه بود، زیرا آن روز که امام حسین علیه السلام مىخواست مکه را به قصد عراق ترک گوید، فرمود:
«مَنْ کَانَ فِینا باذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا؛ هر کس آماده جانبازى و شهادت و لقاءاللَّه است، با من حرکت کند»[1]
ودر نزدیکى کربلا مهرتاییدوتأکید دیگرى بر آن نهاد و فرمود:
«الا وَ إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنی بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة؛ ناپاک زاده، فرزند ناپاک زاده مرا در میان شمشیر و ذلّت مخیّر ساخته، به استقبال شمشیرها مىروم و هرگز تن به ذلّت نمىدهم»[2].
راستی رمز ماندگاری عاشورا وعاشوراییان چیست؟
جهت روشن شدن پاسخ مطلب فوق ایه ای از قران کریم را مورد دقت قرار میدهیم انجا که میفرماید« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا »[3] کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد.
پس میتوان گفت اولین رمز ماندگاری عاشورا وعاشوراییان ایمان بخداوند متعال وایمان به هدف والا که همان امر به معروف ونهی ازمنکر وعمل به سیره رسول الله (ص)میباشد.این جملات را میتوان از فرمایشات گهر بار سید وسالار شهیدان نیز اقتباس کرد انجا که میفرماید« إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیرَ بِسیرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبیطالِب»; یعنى: «من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم»[4]
اری مهمترین رمز جاودانگی عاشوراییان ایمان بخدا بود ،وهمین ایمان قوی وقتدر بود که انها دربرابر شمشیرها چون کوه ایستاده واز ارزانی جان ومال وفرزندان ودنیایشان هیچ ملالی را در خود راه نداده.همین ایمان بود که نوجوانی که نهال وجودش تازه در حال شکوفایی است وقتی امام (ع)از او سوال میکند مرگ در نظر شما چگونه است میفرماید«احلی من العسل»[5] شیرین تر از عسل است. ایمان دروجود عاشوراییان به اندازه ای است که انها را مصداق بارز « تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ »[6] ای کسانی که ایمان آوردهاید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک میرهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این (گذشت و فداکاری اگر بدانید، برای شما بهتر است)
زمانی که دختر امیرالمومنین(ع) زینب کبرى علیها السلام در کنار پیکر خونین برادر زانو زد و پیکر خونین را با دو دست خود از زمین بلند کرد و گفت: «خداوندا این قربانى را از ما، (خاندان پیامبرت) قبول فرما این نهایت ایمان توام با صبر را بر جامعه بشریت صادر میفرماید.
انجایی که بعد از ان همه جنایت وبخاک وخون کشیدن همه یاوران زینب در شب شام غریبان نماز شب خود را بصورت نشسته میخواند چیست؟ اگرمساله ایمان در میان نباشد«وَ اصْبرِ وَ مَا صَبرْکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فىِ ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُون»[7] و صبر کن در آنچه به تو رسید و نیست صبر تو مگر به توفیق خدا. و غمگین مشو بر تسلط یافتن ایشان بر لشکر تو. و مباش دلتنگ از آنچه مکر با تو میکنند»
در خطبه آتشینی زینب کبری(س) در شام در برابر یزید گفت: «اگر حوادث سخت روزگار، مرا در شرایطى قرار داد که مجبور شوم با تو صحبت کنم، من تو را موجودى کوچک و بىمقدار مىدانم و در خور هر گونه توبیخ و سرزنش .... آنچه در توان دارى انجام ده؛ ولى هرگز نمىتوانى نور ما را خاموش کنى و آثار ما را محو نمایی ودر مورد سوال از اتفاقات جاری جواب میدهد«ما رَأَیْتُ إِلّا جَمیلًا؛ جز خوبى (و شجاعت و عظمت) در کربلا ندیدم». «هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ، فَبَرزُوا إلى مَضَاجِعِهِمْ ...؛ آنها گروهى بودند که شهادت در سرنوشتشان رقم زده شده بود و به آرامگاه ابدى خود شتافتند و به زودى در دادگاه عدل الهى در برابر آنها ظاهر خواهى شد».[8]
غایت و نهایت همه آن آثار و برکات و فواید ایمان، فلاح و رستگاری مؤمنان است و چه پایانی از این خوش تر. خداوند در پرسشی معنا دار از مؤمنان، میفرماید:«یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم»
بیا در کربلا محشر ببین کین گسترش بنگر نظر کن در حریم کبریا غارتگری بنگر
فروشنده حسین و جنس هستی مشتری یزدان بیا کالا ببین مالک نگه کن مشتری بنگر[9]
علاوه بر ایمان که مهمترین رکن هدف والای کربلاییان است عمل بسیره رسول خدا وپاک کردن جامعه از لوث ابر جنایتکارانی بود که با نام پیامبر وبنام اسلام تیشه به ریشه اسلام میزدندویا بطور عام نابودی منافقین وبه ذلت کشاندن سردمداران مزدور دستگاه اموی وپیاده کردن سیره رسولخدا(ص).وبرای همین اصول است که سید الشهداء(ع)میفرماید«إنْ کَانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ إِلَّا بِقَتْلی یا سُیُوفُ خُذینی»[10] اگر دین محمد جز با کشته شدن من باقی نمیماند، پس ای شمشیرها، مرا در بربگیرید.
سومین عاملی که باعث ثبوت عاشورا وعاشوراییان گردید:وفا داری وفداکاری یاران عاشورایی بود.سربازانی که در کربلا جان خود را تقیدم رهبر وفرمانده شان کردند ،افرادى مؤمن، وفادار، فداکار و پاکباخته بودهاند. ، سخن امام علیه السلام در شب عاشورا در وصف یاران خویش است که فرمود:
«فَإِنِّی لا أَعْلَمُ أَصْحاباً أَوْلَى وَ لا خَیْراً مِنْ أَصْحابِی، وَ لَاأَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی؛[11] من یارانى بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهلبیتى نیکوکارتر و به وظیفه خویشاوندى پاىبندتر از اهل بیتم نمىشناسم» گواه روشن این حقیقت تاریخی است.
چهارمین عامل پیروزی عاشوراییان را میتوان استقلال وآزادی وآزادگی انان بشمار آورد: ویکى از عالىترین خصیصه هایى که در عاشوراییان وجود داشت، ذلّتناپذیرى و نستوهى آنان بود.انان با تمام وجود این شعار را سر میدادند«هیهات من الذله»
دشمن هر چه تلاش کرد که آنان را به تسلیم وادار کند و یا حتّى سخنى از آنان در تأیید خلافت یزید بشنود، موفّق نشد. حسرت شنیدن یک کلمه حاکى از پشیمانى یا ضعف را بر دل دشمن باقى گذاشتند
ابن ابالحدید در شرح خطبه 51 نهجالبلاغه- مبحثی را تحت عنوان «أُباةُ الضَّیْمِ وَ أَخْبارُهُمْ» (سرگذشت ستم ناپذیران) مطرح مىکند و جمعى از ستم ناپذیران را در تاریخ اسلام نام مىبرد. وى در انجا می اورد:
«سَیِّدُ أَهْلِ الْإِباءِ الَّذی عَلَّمَ النَّاسَ الْحَمِیَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفِ، إِخْتِیاراً لَهُ عَلَى الدَّنِیَّةِ، أَبُوعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِیطالِبٍ عَلَیْهِمَا السَّلامُ؛ عُرِضَ عَلَیْهِ الْأمانُ وَ أَصْحابُهُ فَأَنِفَ مِنَ الذُّلِّ؛ بزرگ و پیشواى ستمناپذیران جهان که درس غیرت و برگزیدن مرگ در سایه شمشیرها را بر ذلّت و خوارى به مردم جهان داد، حسین بن على- علیهما السلام- بود. بر او و یارانش امان عرضه کردند، ولى آنان تن به ذلّت ندادند»[12].
[1] -بحارالانوار-ج44ص367
[2] -احتجاجات طبرسی –ج2ص24
[3] -مریم-96
[4] -زندگانی امام حسین-ص152
[5] - کلمات الامام الحسین ـ علیه السّلام ـ ، ص 402
[6] -صف-11
[7] -سوره النحل آیه ۱۲۷
[8] -بحارالانوار –ج45-ص109
[9] -اشعار از ابوالقاسم لاهوتی
[10] - فرهنگ سخنان امام حسین
[11] -بحار الانوار-ج44-ص392
[12] -شرح ابن ابی الحدید –ج3-ص-249
موضوعات مرتبط:
برچسبها: رمز ماندگاری عاشورا , بیا در کربلا محشر ببین کین گسترش بنگر
نویسنده : قضوی