مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب ریش و آزادی اندیشه ؛ قسمت اول
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
ریش و آزادی اندیشه ؛ قسمت اول

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

بابک دوباره توی پارک، یک عده را دور خودش جمع کرده بود و از ایران باستان و کوروش و... میگفت

بابک: ایران ما رو به باد دادن. چی شد اون همه تمدن؟ چی شد اون همه عظمت؟

یه عده هم این وسط تشویق می‌کردن آره راست میگه واقعاً ...

بابک: تا حالا تخت جمشید رفتید؟ چه عظمتی چه شکوهی ...! کوروش کبیر این مکان رو ساخته. اونوقت مسلمونا اومدن و این مکان رو تخریب کردن

حسن پسر آقا مرتضی هم بین اون آدما همراه عموش نشسته بود. پسر بلبل زبان و باهوشی هست. رو کرد به بابک و گفت: عمووو مگه تخت جمشید رو داریوش نساخته بود

بابک کمی فکر کرد و گفت: نههههه کی گفته؟!

حسن: عمو دو روز پیش درس تاریخ داشتیم معلم تاریخمون می‌گفت داریوش هخامنشی تخت جمشید رو ساخته

بابک متوجه سوتی‌ای که داده بود شد و خودش را در جایش جابجا کرد و گفت: خب حالا داریوش ساخته چه فرقی میکنه؟!

مهم اینه که اعراب اومدن و این مکان رو خراب کردن

حسن: عمووو مگه سلسله هخامنشیان جزء اولین سلسله‌های حکومت ایران نبوده؟!

بابک که می‌ترسید باز سوتی آمده باشد با تردید گفت: آره فکر کنم

حسن: خب عموووو مگه مسلمون‌ها با سلسله ساسانیان نجنگیدن؟!

بابک: خب که چی پسر جون؟

حسن: عمو میخوام بگم اونی که اومد تخت جمشید رو خراب کرد

سربازان اسکندر بود نه مسلمونا، آخه مسلمونا چند قرن بعد به ایران اومدن و چند سلسله تو ایران گذشته بود. پس مسلمونا نمیتونن این مکان رو خراب کرده باشن

افرادی که اونجا بودن برای حسن دست زدن و عموی حسن دستی به سر  حسن کشید و گفت: عمو این‌ها رو تو از کجا یاد گرفتی؟!

حسن: عمو پس فردا امتحان تاریخ داریم حسابی درسهام رو خوندم

بابک: خب حالا لازم نیست اینجا امتحان پس بدی

حرصم گرفته بود ازینکه بابک کم نمی‌آورد و باز هم دنبال ادامه حرفهای بی سروتهش بود

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما