مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب زماني که عرب دخترش را زنده به گور مي‌کرد (قسمت ششم)
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
زماني که عرب دخترش را زنده به گور مي‌کرد (قسمت ششم)

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

در حال تايپ بودم که نگاهم به پنجره افتاد بلند شدم و از پنجره به بيرون نگاهي انداختم


چند ساعت است که مشغول جواب به اين شبهه هستم گمانم حدود دو بعد از ظهر بود و الان هوا تاريک شده است.


چند لحظه روي تخت دراز کشيدم تا خستگي اين چند ساعت از تنم بيرون برود.


راستي! چند تا قسمت ديگه از شبهه مونده که بايد جواب بدم


بلند شدم و دوباره پاي لپ تابم نشستم و نگاهي به قسمت اول انداختم شمردم  يک، دو، سه، ... الان بايد شماره شش را جواب بدهم بعد از اين، يک مورد ديگر باقي مي‌ماند.


به ذهنم رسيد که نمازم را نخوانده‌ام رفتم وضو گرفتم و جانمازم را باز کردم، چه آرامشي چه‌قدر وضو حالم را عوض کرد و الان که در سجاده‌ام نشسته‌ام چه حس خوبي را تجربه مي‌کنم انگار تمام هياهوي بيرون از اتاق، تبديل به سکوت شده و انگار هيچ دغدغه‌ايي در ذهنم نيست  انگار اون استراحت و دراز کشيدن روي تخت هم اين حس را به من نداد!


بعد از اتمام نمازم مجدد لپ تابم را که به حالت اسليپ رفته بود روشن کردم و حالا قسمت ششم ...


زماني که عرب دخترش را زنده به گور مي‌کرد .. .کورش براي دختران پارس دانشگاه ساخت

 

اين يعني     عشق


قسمت اولش قبول هيچ بحثي نيست اما يک سوال:


 اگر همه اعراب اين کار را مي‌کردند نسلشان که منقرض مي‌شد  پس نبايد همه‌ي اون‌ها چنين اعتقاد و عملي داشته باشند. عده معدودي بنا به تفکرات غلط چنين عملي را مرتکب مي‌شدند.


و اما قسمت دومش


دانشگاه ساخت


مگه داريم؟ مگه ميشه؟


اصلا سوال دارم:


اول اينکه اين دانشگاه کجاست


دوم اينکه کو سند که چنين دانشگاهي بوده


سوم اينکه اون موقع دانشگاه


حتما دخترا يه تخته سنگ بغل مي‌کردن، مي‌رفتن سر کلاس با قلم فلزي خط ميخي رو سنگ‌هاشون مي‌کندن


چه کار طاقت فرسايي


بعد اين علومي که در اين دانشگاه تدريس مي‌شده چي بوده


يه چيزي بگم


لطفا اگر دروغ ميگي يه چيزي بگو که خود کوروش هم تعجب نکنه بنده خدا اون دنيا تنش به لرزه در اومده


نتيجه رو هم بيخيال بشم بهتره ...

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما