زنده باد همسران و مادران!
«شاید اگر در خاورمیانه رهبران زن حکمرانی میکردند، به جای بوی باروت و خون، عطر نرگس و یاس در فضا میچرخید.»
جملات بالا بخشی از سرمقاله روزنامه اطلاعات با عنوان «زنده باد زنان» است که در روز شنبه ۹۹/۲/۶ به قلم سردبیر نگاشته و منتشر شد. نویسنده محترم شواهدی از موفقیت مدیران زن در مواجهه با بحران کرونا را ذکر کرده و از آن نتیجه گرفته است اگر سهم زنان از مدیریت بیشتر شود، جهان جای بهتری برای زندگی خواهد شد. در این یادداشت میکوشم در حد توان بخشی از مدعاهای ایشان را نقد کنم.
نوشتهاند: «در هنگامه شیوع کرونا و در شرایطی که رهبرانی … همچون دونالد ترامپ و بوریس جانسون عملکردی رقتانگیز در برابر آن نشان دادند تایوان، نیوزلند، آلمان، فنلاند، دانمارک، ایسلند و حتی بنگلادش کشورهایی بودند که این ویروس هولناک را به خوبی و شایستگی مدیریت و مهار کردند و مانع از شیوع گسترده و برجاگذاشتن تلفات سنگین شدند. وقتی به این کشورها روی نقشه جغرافیا نگاه میکنیم و پراکندگی آنها را از دور سوی اقیانوسیه تا از جنوب شرق آسیا و تا شمال غرب اروپا میبینیم، تنها یک پاسخ برای این پرسش داریم: رهبران همه آنها زن هستند.»
باید به نویسنده گرامی عرض کرد کشورهایی وجود دارند که در مواجهه با بحران کرونا عملکرد خوبی داشتند و اتفاقا زنان آن را اداره نمیکنند. نمونه بارزش، منشا شیوع کرونا، چین، است که در مجموع مدیریت موفقی از خود به نمایش گذاشت. بعدی، کره جنوبی است که علی رغم نزدیکی به چین، درصد ابتلا و تلفات بسیار پایینی را ثبت کرد و سرانجام ایران که با وجود تنگنای شدید مالی و فشار بیوقفه تحریمها بر اقتصادش روی هم رفته نمره قبولی در مدیریت این بحران میگیرد. (ضمن پذیرش اشکالات و کمبودها)
ایشان در ادامه نوشتهاند: «اینها (موفقیت زنانِ مدیر در مواجهه با بحران کرونا) نمیتواند تصادفی باشد. به ویژه که تنها ۷درصد رهبران جهان زن هستند و معمولاً در هنگامهها و بحبوحههای دشوار، کارنامههایی به مراتب بهتر برجا میگذارند. همانطور که در رفتارهای نابهنجار و مجرمانه از جمله اختلاس، دزدی و فساد مالی و سیاسی، زنان، به نسبت مناصبی که در اختیار دارند، سهم ناچیزی دارند.»
از بخش آخر مدعا شروع میکنم. راه مواجهه با فساد اقتصادی در یک حکومت نه تغییر جنسیت مدیران که افزایش نظارت بر آنان است. در سیستم حکمرانی شفاف که رسانهها نورافکن بر تاریکخانه سازمانها و ادارات میاندازند و همه چیز را زیر نظر میگیرند هیچ مدیری فرصت دزدی و فساد پیدا نمیکند. چه آن که پایش را کج بگذارد تیتر اول رسانهها میشود و بلافاصله با عواقب قضایی دستکجیاش روبرو خواهد شد. بنابراین اگر چه ممکن است زنها ذاتا تمایل کمتری به فساد داشته باشند اما چون در این مساله راهکار بدیل و البته با کارایی قطعی (شفافیت حکمرانی و آزادی رسانهای) وجود دارد نباید راه حل را در زنانهسازی فضای مدیریتی منحصر کرد؛ به ویژه آن که سپردن مناصب مدیریتی به بانوان پیامدهای منفیِ گریزناپذیری دارد، از جمله آن که چون بانوان از نظر فیزیکی ضعیفتر از مرداناند و عموما نمیتوانند کار سنگین بیرون را با وظیفه مهم مادری و همسری جمع کنند مجبور میشوند یکی را قربانی کنند که البته معمولا دومی است! بنابراین افزایش سهم زنان در مدیریت جامعه اگر چه ممکن است با نتایج به ظاهر خوبی همراه شود و بهرهوری حکومت را افزایش دهد اما با توجه به ضربه سنگینی که به جایگاه خانواده وارد میکند در طولانی مدت آسیبهای فراوانی خواهد داشت که زیانش را بیش از فایدهاش خواهد کرد.
افزون بر عدم امکان جمع مادری و مدیری، نفقهای که در اسلام برای زن در نظر گرفته شده پشتوانهای برای اعمال مدیریت شوهر است. به بیان دیگر اسلام با موظف کردن مرد به سرپا نگه داشتن ستون اقتصاد خانه و تامین مالی همسر خود، زمینه را برای ولایت و سرپرستی او فراهم کرده است. گویا در یک قرارداد نانوشته مرد زندگی زن را تامین میکند و زن نیز تحت ولایت شوهر باقی میماند. اما اشتغال بانوان به خصوص در مشاغلی که درآمد فراوانی به همراه دارد (مانند مناصب مدیریتی و سازمانی) باعث استقلال مالی زن میشود و او را از نفقه همسرش بینیاز میکند. همین موضوع میتواند آسیبها و مشکلات فراوان بعدی را به همراه داشته باشد. در این زمینه کافی است به پروندههای فراوان طلاق که در دادگاههای خانواده تلنبار شده است نگاهی گذرا بیندازید.
البته مقصود نویسنده به هیچ وجه این نیست که زن کنیز شوهر است و هر چه شوهر میگوید باید اطاعت کند و مرد آزاد است هر چه میخواهد انجام دهد، ولی به هر حال در یک رابطه زناشویی دینی، دو طرف نسبت به یکدیگر وظائف و حقوقی دارند که باید از جانب هر دو مراعات شود. نمیشود موقع اعطای فرصت شغلی و تحصیلی، زن و مرد را کاملا برابر بخواهیم و به هنگامه تامین اقتصادی خانواده، بار معیشت را روی دوش مرد بیندازیم.
ممکن است خواننده گرامی به نویسنده انتقاد کند که این دست احکام اسلامی برای زمان جاهلیت است و برای زمان ما کارایی ندارد و باید از اسلام قرائتی نو و مطابق نیازهای زمان عرضه کنیم تا مورد پسند جوامع مدرن باشد. در پاسخ به چنین اشکالی باید گفت: اولا اسلام بنا ندارد خود را مطابق سلائق مخاطبان تغییر دهد. نه تنها اسلام که همه ادیان و پیامبرانشان با بسیاری از عرفهای غلط جامعه خود درگیر بوده و کوشیدهاند ریشه آن سنن نادرست را قطع کنند. بنابراین این که جوامع مدرن به زنسالاری (در خوانشها و نحلههای گوناگونش) گرایش دارند مجوز آن نیست که از متن دین تفسیری نادرست عرضه کنیم. ثانیا ضرورت انطباق احکام اسلام با اقتضائات جامعه مدرن در جایی است که حکمی از احکام اسلام به دلیل نیاز و ضرورت جامعه جاهلی وضع شده باشد و آن نیاز و ضرورت اکنون از میان رفته باشد. اما در مورد احکام حقوق زنان با توجه به آن که بسیاری از این احکام (بسیاری از آنها نه همهشان) بر اساس ویژگیهای جسمانی و روانی بانوان وضع شده است در زمانهای گوناگون باقی است و از قضا ضرورت تمرکز بانوان بر همسرداری و خانهداری از آن موارد است.
البته نگارنده از اساس با اشتغال بانوان مخالف نیست و آن را انکارناپذیر میداند اما در جایی که واقعا آن کار را کسی جز بانوان نتواند انجام دهد. مثلا جامعه به معلم، پرستار، پلیس، پزشک، مشاور و هنرمند زن نیازمند است و باید نیاز خود را تامین کند. اما در جایی که تصدیگری بانوان ضرورتی ندارد (مانند مناصب مدیریتی) بهتر است به مدیر مرد اکتفاء کنیم و خانواده را که سقف آرامشش بر ستون مهر مادرانه است از هم نپاشیم.