امام هشتم ما شیعیان حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام در یازدهمین روز از ماه ذیقعده در سال ۱۴۸ هجری قمری در شهر مدینه پا به عرصه وجود گذاشت و جهان را به برکتوجودنازنینش منورساخت. پدر بزرگوار ایشان حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام و مادر گرامیشان نجمه خاتون بود.
دوران امامت آن حضرت ۲۰ سال یعنی از سال ۱۸۳ هجری قمری با شهادت پدر بزرگوارشان شروع شد و تا سال ۲۰۳ که به شهادت رسیدند ادامه داشت؛ که ۱۷ ساله آن در مدینه و ۳ سال آن رادر خراسان سپری نمود.
عمر شریف و با برکت آن حضرت ۵۵ سال بود وحدود ۱۰ سال از امامت آن حضرت معاصر بود با خلافت پنجمین خلیفه عباسی هارون الرشید که قاتل حضرت موسی بن جعفرعلیه سلام بشمار میآمد.
در زمان خلافت خلیفه عباسی شهر مدینه مفتخر به این بود که زمین خویش را فرش قدوم مبارک آن حضرت سازد و بر پیشانی خود مهر افتخار داشتن بهترین شهروند را تا روز قیامت در صفحات تاریخ مدینه ثبت و ضبط نماید.
گرچه امام رضا علیه السلام در مدینه زندگی میکرد اما همواره از طرف دستگاه جور بنی عباس تحت نظر بود و همواره با مزاحمتهای دستگاه خلافت و حاکمان و منصوبان نابجای آنها به سر میبرد.
بعد از به درک واصل شدن هارون فرزندناخلف ایشان مأمون عباسی در سال ۱۹۶ بر مسند خلافت تکیه زد و حدود ۲۱ سال در این جایگاه قرار داشت. وی همچون پدران نا اهل خود وجود مقدس بنی هاشم خاصه اهل بیت رسول الله (ص) را سدّی محکم در مقابل خواستههای نا مشروع خود میدید، از این رو تصمیم گرفت جهت برطرف نمودن این سد، راه چارهای بیاندیشد.
از آنجا که مقابله آنها به طور مستقیم با امامان معصوم علیه السلام با واکنش سرسخت شیعیان و محبین آل الله روبرو میشد، جهت دفع خطر شیعیان از طرفی و مشروع جلوه دادن حکومت نامشروع خویش از طرف دیگر، او را وادار نمود که امام هشتم را از مدینه به خراسان فراخوانده و بر حسب ظاهر بانزدیک جلوه دادن خود به آن حضرتشورشها را بخواباند و حکومت خود را اسلامی و مورد تأیید امام معصوم قراردهد.
توضیح این نکته لازم است که با روی کار آمدن عباسیان همواره دونیروی مهم یعنی «علویان» و «ایرانیان» با آنها در حال مبارزه بودند و همین امر باعث شد که مأمون درصدد آن شود که حضرت رضا علیه السلام را از مدینه به مرو بطلبد و ولایت عهدی را به او واگذار کند تا با این کار چند هدف مهم را به دست بیاورد.
اهداف مأمون از دادن ولایتعهدی به امام رضا (ع)
اولین هدف مأمون این بودکه حکومت خود را در سراسر دنیا مشروع جلوه دهد.
دومین هدف مأمون اینکه هم رضایت علویان را به دست آورد و هم رضایت ایرانیانی راکه حب علی و آل علی علیه السلام را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بودند.
به این ترتیب معمول در سال ۲۰۰ هجری نامهها و پیکهای متعددی به مدینه به حضور حضرت رضا علیه السلام فرستادوآن حضرت را با اجبار تمام به خراسان دعوت نمود و تحت الحفظ او را وارد خراسان نمود؛ اما ازانجا که حضرت امام رضا (ع) از نقشه ومکرخاندان عباسی خاصه خلیفه ناخلف ومتظاهرهم عصر خویش مأمون عباسی کاملاً واقف واگاه بود، با اعلان برائت از پزیرش وعدههای مأمون وانتخاب روشی کاملاً حساب شده ومعقول، تمام نقشههای اورا بر ملأ نموده. ان حضرت با پذیرفتن ولایت عهدی بصورت مشروط بر تمام مردم ودوستدارانش فهماند که مأمون نیز همچون پدران نااهل خود طاغوت است و حکومت او نامشروع و پیروی از او پیروی از طاغوت است.
زمانی که فرستادههای مأمون برای حرکت دادن حضرت رضا علیه السلام از مدینه به خراسان به مدینه آمدند، حضرت رضا علیه السلام برای وداع به مسجد النبی کنار قبر رسول الله صلی الله علیه اله وسلم رفت ومگرراً با قبر آن حضرت وداع میکرد و بیرون میآمد و نزد قبرباز میگشت و هر بار صدایش به گریه بلند بود.
در مسیر حرکت امام از مدینه تا «مرو» استقبال و حکایت متعددیرخ داد که در اینجابه طور اختصار به احوال شیعیان در نیشابور اشاره میکنم.
امام رضا (ع) در نیشابور
مرکز خلافت مأمون عباسی شهر «مرو» در خراسان بود. مأمون «رجاء بن ضحاک» را همره عدهای برای آوردن امام به «مرو» به مدینه فرستاد. برای اینکه امام در طول مسیر با شیعیان برخورد نکنند دستور داده تا امام را ازبصره به اهواز و از آنجا به فارس و از آنجا به خراسان ببرند. درهرصورت، امام در طول مسیر به نیشابور رسید. شیعیان وقتی ورود امام را اطلاع پیدا کردند، با جمعیت زیادی به استقبال آن حضرت رفتند. عدهای ازجماعت اهل تسنن نیز بر سر راه آن حضرت رفتند تا وی را زیارت، واز او درخواست حدیثی کنند. در دامنه کوهی که امروزه به نام قدمگاه (سلسلة الذهب) معروف است در نیشابور مردم با کاروان رضوی برخورد نمودند و آن حضرت را اززیارت کردند. حضرت وقتی از حضور مردم مخبر شد، پرده محمل را کنار زده و از مردم خواست تا ساکت و آرام شوند، بعد روبه مردم کرده وفرمودند: پدرم از پدرش و او نیز ازپدرانش تا امیر المومنین (ع) و او از پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم وایشان از جبرائیل واو از خداوند متعال نقل کرده «کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» ودر ادامه فرمودند «بشرطها وشروطها انا من شروطها»
بعد از بیان حدیث وتفقد شیعیان حضرت در آنجاآب طلبیدند تا وضوسازند. جماعت گفتند: ای فرزند رسول خدا، ما همراه خود آبی نیاوردیم امام علیه السلام تختهسنگی که در آنجا بود را کنارزد واب از زیر اوشروع به جوشش نمود وهمگی با ان وضو ساخته وسیراب شدند.
آن چشمه امروز نیز همراه با تختهسنگی که اثر پای مبارک آن حضرت درروی آن قرار دارد در منطقه قدمگاه (سلسله الذهب) موجود است و زیارتگاه عاشقان و مسافران رضوی است که بهعنوان تبرک از آب آن چشمه مینوشند و شیره جان وجود را با او صیقل میدهند
1-عیون اخبار الرضا-ج 2 ص 216
2-کشف الغمه-ج 3 ص 141
3- اعیان الشیعه-ج 2-ص 18