شب قدر، برای چیست؟
.
شب قدر براى اين است كه ما فرصتى براى جمع بندى از خود و كارهاى خود داشته باشيم. محاسبه و حسابرسى داشته باشيم، كه آيا از خاك و چوب كمتريم؟! بگذار «يا لَيْتَنى كُنْتُ تُراباً»[1] را همين امروز بگوييم، نه روزى كه ديگر حاصلى نداريم.
يك دانه گندم را وقتى به دل خاك مى دهند، هفتاد برابر برمى گرداند.
پس حاصل من كو؟ شكوفه هاى من كو؟ جز كينه هاى متراكم، جز نفرتها، جز حسادتها و جز توقع ها چيزى در دل من سبز نشده است.
در سوره عاديات آمده است: قسم به حركت كه انسان راكد و ناسپاس است؛ «إِنَّ الْانْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»[2]، بى فايده است و راه نيفتاده. انسان جز براى ربّش براى همه چيز مى دود. «قُتِلَ الْانْسانُ ما أَكْفَرَه»[3]؛ مرده باد اين انسان كه چه ناسپاس است! در حالى كه همه هستى به او ختم شده و پيوند خورده است. او ثمره و ميوه همه هستى است.
در سوره يوسف آمده است: «كَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْاحادِيث».[4] اجتباء؛ يعنى دست چين كردن. ميوه ها را جمع آورى كردن. حال چه وقت ميوه را مى چينند؟ چه وقت ميوه، مُجتبَى مى شود؟ وقتى كه بالغ شد. بعد از بلوغ، تأويل احاديث را به او ياد مى دهند؛ «يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْاحادِيثِ». تأويل احاديث تنها به معناى علم تعبير خواب نيست. تأويل احاديث؛ يعنى اينكه تو بتوانى حوادث تازه را به اصول ثابت و مشخصى كه در دست مى باشد، برگردانى. و اين سير بعد از بلوغ است. وقتى است كه در تو اجتباء آمد.
همه هستى به تو منتهى شده تا تو به بلوغ برسى، حال تو خودت را براى چه كسى خرج مى كنى؟ زير دندان چه كسى مى روى؟ در چراگاه سبز عمر
تو چه كسى خيمه مى زند و از اين لحظه هاى عمر تو چه كسى بهره بردارى مى كند؟
در دعاى مكارم الاخلاق آمده است: «انْ كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَأقْبِضْنى الَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ الَىَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَىَّ»[5]؛ خدايا! اگر عمر من مرتع و چراگاه شيطان شده و در عمر من او پروار مى شود، قبل از اينكه غضب تو مرا در هم پيچد و مَقْت تو بر من استوار و محكم شود، مرا ببر. استاد علی صفایی حائری
منبع: اخبات، ص95