قواعد التفسیر
مبحث هفتم: قاعده سياق گزاره ای
شرايط تحقق سياق[1]
براى تحقق سياق و اعتبار آن، شرايط و ضوابط زير لازم است:
الف) ارتباط صدورى يا پيوستگى در نزول
در مجموعه اى كه سخنان گوينده اى جمع آورى شده است، سياقى كه از تتابع (در پى يكديگر قرار گرفتن) جمله ها و اقتران آنها با يكديگر به نظر می آيد، در صورتى واقعيت دارد كه جمله ها با همان تتابع و اقتران از گوينده صادر شده باشند[2] و هر جا عدم ارتباط صدورى بين جمله ها ثابت شود در واقع سياق مورد نظر در جمله ها وجود ندارد تا بتوان بعنوان قرينه متصل به آنها تكيه نمود.
مثال: جمله(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ) در آيه سوم سوره مائده، كه سياق قبل و بعد و نيز روايات[3] نشان مى دهد كه اين بخش آيه مربوط به حرمت گوشت ها نيست؛ بلكه بخش مستقلى در مورد جريان غدير است.
ب) ارتباط موضوعى جملات
شرط ديگر تحقق سياق، آن است كه جمله ها با هم ارتباط موضوعى و مفهومى داشته و همه آنها درباره يك موضوع و براى افاده يك مطلب صادر شده باشند. بنابراين، اگر يك يا چند جمله معترضه بين جمله هاى ديگر قرار گيرد، نمى توان به لحاظ سياق، در معناى ظاهر جمله هاى متعرضه تصرف كرده و آنها را بر معنايى متناسب با جمله هاى قبل و بعد حمل نمود؛ چون بى ارتباط بودن چنين جملاتى، امر نامعقولى نيست و موجب ناهمگونى جملات گوينده نمى شود.[4]
مثال: [يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ (13) بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ (14) وَ لَوْ أَلْقى مَعاذيرَهُ (15)](لَاتُحَرّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ * فَإِذَا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ)[5] [كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ (20) وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ (21)]
چهار آيه فوق بين آيات مربوط به رستاخيز است كه در سوره قيامت نازل شده است. ازاينرو، برخى مفسران آنها را مربوط به قرائت نامه اعمال در رستاخيز دانسته اند.[6] برخى ديگر اين مطلب را ردّ كرده اند؛ چون اين چهار آيه همچون جملات معترضه است كه در مورد قرائت قرآن دستور ويژه اى به پيامبر ص مى دهد.[7]
ج) عدم تعارض سياق با قرينه قوىتر
همانطور كه بيان شد، سياق، قرينه اى ظنى است كه براساس ظهور كلام استوار است؛ بنابراين، اگر قرينه اى قوى تر نقلى (همچون آيه يا روايت قطعى) و عقلى (همچون برهان عقلى) وجود داشته باشد سياق آيه از اعتبار ساقط می شود؛ چون نمى تواند در مقابل قرينه قوى تر ظهورى براى جمله يا كلمه بوجود آورد.
به عبارت ديگر، تعارض سياق با قرائن ديگر به چند صورت متصور است:
1. تعارض سياق با معناى لغوى واژه، كه در اين صورت، سياق مقدم است؛ همانطور كه در مورد واژه «دين» و «امت» و مانند آنها گذشت، چون سياق در مورد واژه «دين» و «امت» ظهور ساز است و معانى استعمالی را اثبات مى كند؛ مساعد بن سليمان نيز در «ضوابط تفسير با لغت» تأكيد كرده كه مفسر بايد هنگام تفسير لفظى، سياق را رعايت كند و جز آنچه كه متناسب با سياق است، اختيار نكند.[8]
2. تعارض سياق با آيات محكم قرآن كه در سوره هاى ديگر واقع شده است
در اين مورد آيات متشابه به آيات محكم ارجاع داده و براساس آنها تفسير مى شود؛ يعنى دليل قطعى(نصِّ آیان محکم) مقدم مى شود و سياق كه دليل ظنى است كنار مى رود.
مثال: (إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)[9]
واژه «يد» بر اساس سياق صدور و ذيل آيه [فوق ايديهم] (بالاى دستهاى آنان) به معناى دست ظاهرى جسمى است؛ اما با توجه به آيه محكم(لَيْسَ كَمِثْلِهِ ى شَىْءٌ)[10] از سیاق رفع ید می شود.
3. تعارض سياق با دليل قطعى عقلى، كه در اين صورت نيز دليل قطعى عقلى بر سياق ظنى مقدم مىشود.
مثال: (إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)[11] واژه «يد» براساس سياق صدور و ذيل آيه [فوق ايديهم] (بالاى دستهاى آنان) به معناى دست ظاهرى جسمى است؛ اما با توجه به برهان عقلى كه خدا جسم نيست (لَيْسَ كَمِثْلِهِ ى شَىْءٌ)[12]؛ بنابراین واژه «يد» به معناى دست معمولي نيست بلكه كنايه از قدرت و مانند آن است.
4. تعارض سياق با روايت قطعى (متواتر يا محفوف به قراين) كه از معصوم صادر شده باشد، كه در اين صورت نيز روايت قطعى مقدم مى شود و سياق ظنى كنار گذاشته مى شود.
مثال: در مورد جمله (يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32) وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) كه در آيه 33 سوره احزاب واقع شده است، مى توان گفت كه ارتباط صدورى بين قبل و بعد اين جمله وجود ندارد؛ چون لحن آيه و خصوصيات الفاظ و ضماير مذكر و مؤنث متفاوت است. قبل و بعد آن، مربوط به همسران پيامبر است ولی بر اساس روایات متواتر از فریقین[13]، از سیاق دست برداشته می شود؛ بنابراین اين بخش از آيه مربوط به افراد ديگرى است که عبارتند از خمسه طیبه:
5. تعارض سياق با روايت ظنى: در مورد حجيت اخبار آحاد در تفسير، چند ديدگاه وجود دارد. اگر كسى خبر واحد را در تفسير حجت نداند در هر صورت سياق بر آن مقدم است و اگر كسى خبر واحد را در تفسير حجت بداند، در اين صورت از آنجا كه سياق دليل ظنى است و روايات آحاد نيز ظنآور هستند.
بنابراين، هنگام تعارض، لازم است كه براساس ظن قوى تر آيه تفسير شود يا در صورت تساوى به قرائن ديگر مراجعه و يكى از دو دليل ظنى ترجيح داده شود.
به علامه طباطبايى; نسبت داده شده كه «در موردى كه ظاهر روايتى را با سياق آيه اى معارض ديده، در ظاهر روايت تصرف كرده تا با سياق معارضه نكند.[14] اين امر گوياى آن است كه به نظر ایشان، سياق آيه از ظاهر روايت قوى تر بوده است.[15]
[1] - منطق تفسير قرآن، ج1، ص 427.
[2] - روششناسى تفسير قرآن، ص 128.
[3] - نورالثقلين، ج 1، ص 587 و 590؛ الدر المنثور، ج 2، ص 457 و 458؛ الميزان في تفسير القرآن، ج 5، ص 167.
[4] - روششناسى تفسير قرآن، ص 136.
[5] - قيامت : 16 و 19- زبانت را به آن (قرآن) حركت مده، تا در (خواندن) آن شتاب كنى. [چرا] كه جمع كردن آن و خواندنش فقط برعهده ماست. و هنگامى كه آن را مى خوانيم، پس از خواندن آن پيروى كن. سپس در واقع بيان آن (قرآن) فقط برعهده ماست.
[6] - صاحب مجمع البيان از« بلخى» اين مطلب را نقل مى كند؛ مجمع البيان، ج 10، ص 197؛ محمود شلتوت نيز همين نظر را پذيرفته است؛ الى القرآن الكريم، ص 181.
[7] - الميزان في تفسير القرآن، ج 20، ص 111.
[8] - فصول فى أصول التفسير، ص 43.
[9] - فتح : 10.
[10] - شورى : 11.
[11] - فتح : 10.
[12] - شورى : 11.
[13] - بحارالانوار، ج 35، ص 208 و 209 و ص 216 و 222؛ مجمع البيان، ج 8، ص 156 و 157؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 376 و 377 و ... .
[14] - الميزان في تفسير القرآن، ج 17، ص 7 و 9.
[15] - روش شناسى تفسير قرآن، ص 122.