در سوگ آفتاب
باید پری گشود و از این خانه رفت
از این خزان به وسعت آن بیکرانه رفت
باید به قامتی به بلندای فاطمه
تا دور دستهای زمین و زمانه رفت
دیدار نور خوشتر از این قیل و قالهاست
با پای عشق باید از این آشیانه رفت
زهرا گونه باش که در مذبح شفق
پهلو شکست و گریه کنان زین میانه رفت
نازم به حانیه که هدف را چو دید، گفت
باید چو تیر، راست به سوی نشانه رفت