گفتار پنجم(بخش چهارم)
شهوت، مانع آرامش
قرآن کریم در جای دیگر میفرماید: «وَ اللَّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً»[1]؛ «خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)، امّا آنها كه پيرو شهواتند، مىخواهند شما به کلی منحرف شويد». اين آيه در حقيقت به افرادى كه در عصر و زمان ما نيز به قوانين مذهبى مخصوصا در زمينه مسائل جنسى ايراد مىكنند جواب میدهد که اين آزاديهاى بىقيد و شرط سرابى بيش نيست و نتيجه آن انحراف عظيم از مسير خوشبختى و تكامل انسانى و گرفتار شدن در بيراههها و پرتگاهها است كه نمونههاى زيادى از آن را با چشم خودمان به شكل متلاشى شدن خانوادهها، انواع جنايات جنسى، فرزندان نامشروع و جانی و انواع بيماريهاى آميزشى وناراحتىهاى روانى مشاهده مى كنيم.[2]
بنابراین گناه را به گردن دوستان انداختن بهانهای بیش نیست، بلکه خودشان به دنبال شیطان میروند. از طرفی هم همانگونه که در جامعه دوست بد بود دوست خوب نیز زیاد بود، همانطور که زمینة گناه بود زمینة عبادت و پاکدامنی نیز وجود داشت؛ پس خود شما خواستی که به دنبال شهوات درونی بروی و از شیطان پیروی کنی!
ازدواج، راه نجات از شهوت
در این جا سؤالی پیش میآید که آیا اسلام مخالف شهوت جنسی است؟ خیر، اسلام شهوت جنسی را مذموم نمیداند. دلیل ما این است که اسلام ازدواج را برای بعضی واجب کرد و برای بعضی هم مستحب مؤکّد قرار داد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که زناشویی را من آفریدم، زناشویی آفرینش خداست: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[3]؛ «و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد، در اين نشانههايى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند!»
جالب اينكه قرآن در اين آيه هدف ازدواج را سكونت و آرامش قرار داده است، و با تعبير پر معنى «لتسكنوا» مسائل بسيارى را بيان كرده و نظير اين تعبير در آيه 189 سوره اعراف نيز آمده است.
به راستى وجود همسران با اين ويژگيها براى انسانها كه مايه آرامش زندگى آنها است يكى از مواهب بزرگ الهى محسوب مىشود.
اين آرامش از اينجا ناشى مىشود كه اين دو جنس مكمل يكديگر و مايه شكوفايى، نشاط و پرورش يكديگر مىباشند، به طوری كه هر يك بدون ديگرى ناقص است، و طبيعى است كه ميان يك موجود و مكمل وجود او چنين جاذبه نيرومندى وجود داشته باشد.
و از اينجا مىتوان نتيجه گرفت آنها كه پشت پا به اين سنت الهى مىزنند وجود ناقصى دارند، چرا كه يك مرحله تكاملى آنها متوقف شده است (مگر آنكه به راستى شرائط خاص و ضرورتى ايجاب تجرد كند).
بيماريهايى كه به خاطر ترك ازدواج براى جسم انسان پيش مىآيد قابل انكار نيست. همچنين عدم تعادل روحى و ناآراميهاى روانى كه افراد مجرد با آن دست به گريبانند كم و بيش بر همه روشن است.
از نظر اجتماعى افراد مجرد كمتر احساس مسئوليت مىكنند و به همين جهت انتحار و خودكشى در ميان مجردان بيشتر ديده مىشود، و جنايات هولناك نيز از آنها بيشتر سر مىزند.
هنگامى كه انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مىگذارد، شخصيت تازهاى در خود مىيابد، و احساس مسئوليت بيشترى مىكند و اين است معنى احساس آرامش در سايه ازدواج.[4]
بنابراین اسلام ازدواج را عامل مودّت ما قرار داد و با شهوت جنسی مخالف نیست؛ منتها آنچه که شما از آن بد دارید این است که انسان عقل خود را در اختیار شهوت قرار دهد و پایگاه اصیل فرماندهی عقل را از دست بدهد و حاکمیت عقل را از آن بگیرد و این حاکمیت را به غریزه و شهوت بدهد.
اثرات عدم تمییز بین عشق و شهوت
اگر میبینیم که آمار طلاق رو به افزایش است به این خاطر است که پایگاه ازدواج، شهوت و خواستههای انسانی و امیال بشری شده است و غیر از امیال بشری چیز دیگری نیست. به همین دلیل است که مفهوم عشق برای بعضی قابل درک و فهم نیست؛ شخصی که به همراه همسرش مشغول دور زدن در پارکها و بوستانها میشود، وقتی بیعفتی خانم را میبیند فکر میکند که عشق همین است، وقتی بینزاکتی او را میبیند فکر میکند که این عشق است و همه چیزش را در اختیار شهوت قرار میدهد. این شخص بین عشق و شهوت امتیازی قائل نشده است، شخصی که بیجهت به اجنبی لبخند میزند، آیا این کارش عشق است؟! خیر، این عشق نیست!
پس یکی از اشتباهات افراد جامعه این است که بین شهوت و عشق تفاوتی قائل نیستند. این اشتباه را آقای «فروید»[5] هم کرده است؛ تئوریهای فروید را فرهنگ غرب به ما دیکته کرده است که منبع بسیاری از مشکلات در جامعة مسلمان ما شده است. آیا کسی تا کنون شنیده است که یکی از فرنگیان را مسلمان مآب بگویند؟ پس چرا شرم نمیکنیم و اسم فرنگی مآبی را بر خود همواره نمایان میکنیم و خود را ننگ مسلمانان قرار میدهیم! آیا نه چنین است که آنچه را که آن طایفه دارند همه به واسطة عمل نمودن به قوانین شرع مطهر نبویة ختمیّه است؟ آیا نه این است که عقب افتادن ما از آنها در امورات زندگی به واسطة عمل ننمودن ما به موازین شرعیّه است؟
بنابراین باید ملتفت بود و ظاهر و باطن خود را اصلاح نمائیم، چون آنچه را که تمام شرایع سابقه دارا هستند از اصلاح امور، تماما! در این شریعت محمدّیه به نحو اتمّ و اکمل جمع است: «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری».[6]
باید برای همة اقشار جامعه اعم از پیر و جوان تفهیم کرد که عشق ماندنی است ولی شهوت هر چقدر که به انسان فشار وارد کند بعد از چند دقیقهای تمام میشود، چون خستهکننده است و قوای بدنی را کاهش میدهد. وقتی که خسته شد، دل او کاملاً آماده است تا عشق واقعی را دریافت نماید، نباید کاری کرد که این دل خسته گوشهگیر شده و مورد هجوم دوبارة شهوات قرار گیرد.
[1]. سوره نساء، آیه27.
[2]. تفسیر نمونه، ج3، ص354.
[3]. سوره روم، آیه21.
[4]. تفسیر نمونه، ج16، ص392.
[5]. روانپزشك اتريشي و بنیانگذار روانکاوی (1856- 1939)، فروید ماهیت انسان را به شکل خاصی تصویر میکند. به نظر او انسان ذاتاً نه خوب است و نه شرور، بلکه از نظر اخلاقی خنثی است. خصوصیات دیگری که فروید برای انسان قائل میشود عبارتند از: 1 – انسان دارای یک اصل فعالیت حیاتی است؛ او این اصل را با دو واژه انرژی و نیرو، که از نظر عملی مبین فرایند اساسی زندگی واقعی هستند، مشخص کرده است. 2 – خصوصیت ویژه انسان این است که اساساً عملکردی منطقی دارد و هدف همه جانبه انسان رفتاری منطقی و توأم با بصیرت است. 3 – هدف این اصل آنست که قدرت تسلط شخصی را بر خویشتن و محیط از راه کنترل سمبولیک تفکر گسترش دهد. فروید انسان را هم از جنبه فیزیولوژیکی و هم از لحاظ روحی و روانی دو جنسی میداند. فروید تمدن بشری را نتیجه واپس زدگی میداند. از نظر روانکاوی انسان تابع اصل جبر روانی است، از این رو، تسلط اصل جبر روانی زمانی کاهش مییابد که خودآگاهی انسان افزایش مییابد. هر چه دانش فرد از خودش بیشتر باشد، احتمال اینکه عقلانیتر عمل کند بیشتر میشود. از نظر فروید تمام امور انسان معنی دار هستند. مراد فروید از معنی دار بودن اعمال انسان با توجه به سطح خودآگاهی و یا ناخودآگاهی است و آنچه که غیر منطقی خوانده میشود، همیشه در سطح ناخودآگاه منطقی است.
1. خزینة الجواهر فی زینة المنابر، ج1، ص231.