دلش نوازش میخواست. اما متین بود. روزی یک بار ساعت ٢ بامداد، مرتضی را صدا میزد تا دست به سرش بکشد...
امشب اما هرچه صدا زد مرتضی دست به سرش نکشید!
تا صبح مرتضی را صدا زد. تا اینکه بلندگو داد زد مرتضی مطهری شهید شد!
ساعت شنید... ساعت خوابید!
ابراهیم
هستم.
از تاریخ
22 مرداد 1399
کنشگری رو شروع کردم و
همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم.
من در نقش تولیدگر با قالب های
من در مرسلون تعداد
117
مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.
دلش نوازش میخواست. اما متین بود. روزی یک بار ساعت ٢ بامداد، مرتضی را صدا میزد تا دست به سرش بکشد...
امشب اما هرچه صدا زد مرتضی دست به سرش نکشید!
تا صبح مرتضی را صدا زد. تا اینکه بلندگو داد زد مرتضی مطهری شهید شد!
ساعت شنید... ساعت خوابید!