شهید هسته ای:
خیلی جاها خانواده مانع پیشرفتمون شده
-
-
-
مثلا من خودم یه بار داشتم مهاجرت میکردم آمریکا، سوار هواپیما که شدم بابام بیدارم کرد گفت پاشو برو نون بگیر
لبخنــــــــــد
ورودی سال 77 رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بود.
از سال سوم به دنبال فعالیتهای پژوهشی بود. یک روز آمده بود توی اتاق و گفت:
- پاشو بریم یه چیزی نشونت بدم.
یک ماهیتابه برداشت و رفتیم توی حیاط خوابگاه. دست کرد توی جیبش و یک پاکت آورد بیرون. ماده خمیری مانند سفیدی را انداخت توی ماهیتابه. کبریت بهش زد و گفت «در رو!»
دویدیم پشت درختها. چند ثانیه بعد یک دفعه ماهیتابه گَر گرفت. مثل فشفشه این طرف و آن طرف میرفت. آتش که تمام شد، رفتیم سر وقت قابلمـه. قدر یک کف دست سوراخ شده بود..
مصطفی از اینترنت یک جور سوخت موشک را پیدا کرده بود؛ داشت درصد مواد را آزمایش میکرد.
خاطـرات شهیـد هستہ ای
شهید مصطفے احمدی ࢪوشن