شور خوشمزه
امشب حتما باید این مطلب رو به مهدی میگفتم.
باید بهش میگفتم که تلویزیون خونمون خیلی کوچیکه.
چند بار به شوخی بهش گفتم اما اینبار میخوام چند تا تیکه تا یه کم ج آبدار بهش بندازم تا این قضیه رو جدی بگیره.
کل شب حواسم به این بود که چجوری بهش بگم تلوزیون رو عوض کنه ویه جوری بگم که خجالت بکشه.
سر همین فکر کردن ها هم غذا شور شده بود. موقع شام که مهدی اومد سر سفره اولین لقمه رو خورد و گفت به به چی درست کردی عیال خیلی خوب شده.
من خودم شک کردم به خودم یه لقمه خوردم دیدم نه هنوز شوره شوره اما مهدی برای اینکه من نارحت نشم هیچی نمیگه.
منم دیدم خیلی نامردیه برای یه تلویزیون شخصیتشو خورد کنم. برای همین بیخال شدم چون تقصیر خودش که نیست توانایییش رو نداره.