پشت درب اتاق عمل منتظر بود. با آرامش خاصّی در حال گفتن ذکر بود و دانه های تسبیح را به آرامی لمس میکرد و رها مینمود. لذت پدر شدن را تا چند دقیقه دیگر میتوانست حس کند. قرارشان این بود که در طول دوران بارداری ، از جنسیت فرزند پرسجویی نکنند، تا هر آنچه که مقدر است ، رقم بخورد. صدای گریه نوزادی از اتاق عمل بلند شد. ناخودآگاه به سمت درب اتاق عمل رفت و ایستاده اذکارش را ادامه داد : " ولاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم" ...
درب اتاق عمل باز شد ، پرستار نوزادی را که در پتو پیچیده شده بود در آغوش پدر گذاشت . چهره اش مثل قمر میدرخشید ، قبل از هر سئوالی از جنسیت فرزند ، پرسید : بچه سالمه ؟ پرستار سری تکان داد و گفت بله . پدر با مهربانی به روی فرزندش نگاه کرد و گفت :
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لَمْ يَخْلُقْ مِنِّي خَلْقاً مُشَوَّهاً (سپاس خدایی را که از من فرزندی ناسالم به دنیا نیاورد )
----------------------------------------------------------------
-برگرفته از روایت وسائل الشیعه جلد 15 صفحه 143
#حیات_طیبه
#مهارت_زندگی
#سبک_زندگی_دینی
#سبک_زندگی_اسلامی
#فرزند_صالح
#تربیت_دینی_فرزندان