ما آدم ها فقط یاد گرفته ایم در این عبرت سرا، برای آنان که آرمیده اند خیرات و برکاتی بفرستیم اما کمتر پیش آمده است که از این عبرت سرا خیرات و برکاتی ببریم، خیلی از بزرگان مثل آیت الله قاضی، استادِ آیت الله بهجت خیلی وقت ها وقتش را صرف وادی السلام می کرد و گوشه ای از این قبرستان می نشست و مشغول فکر کردن می شد.(1) مرحوم آیت الله سید جمال گلپایگانی از اساتیدش دستور گرفته بود، شب های پنجشنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد بروند و مشغول فکر کردن شوند.(2) شاید اگر بگوییم خیلی از برکات زندگی این بزرگان، از همین تفکر کردن ها در قبرستان بود، چیز بی ربطی نگفته ایم کافی است بشینیم و با سوالات در ذهن خودمان، رابطه برقرار کنیم با کسانی که در زیر خاکها آرمیده اند، آن وقت است که می فهمیم چقدر می شود از این عبرت سرا، عبرت گرفت. گوشه ای را پیدا کن و فقط بنشین و چنین سوالاتی را از خودت بپرس: چه کسانی زیر این خاکها خوابیده اند؟ چه آرزوهایی داشتند؟ آیا به همه ی آرزوهایشان رسیدند؟ جوانی که می خواست به بالاترین ها برسد حالا تبدیل شده است به جوان ناکام، من به کجا می خواهم برسم؟ کسانی که بی خیال دنیا و فرصت هایشان بودند، حالا زیر این خاکها التماسشان این است که خدایا! ما را برگردان تا خوب شویم، چرا غافلم؟ با این ارتباط، حال دلت زیر و رو می شود و می فهمی دنیا چقدر بی ارزش است و با ارزش؛ بی ارزش است یعنی نباید به آن دل بست، با ارزش است چرا که می توان از آن خوب بهره گرفت.
پاورقی: 1.معادشناسی، ج2، ص 296. 2.معادشناسی، ج 1، ص 138.