مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب طرح دوستي با كافران
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

علی اصغر هستم. از تاریخ 19 اردیبهشت 1395 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 28 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
طرح دوستي با كافران

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

آیات برگزیده 218  

سوره آل عمران

آيهي 28: طرح دوستي با كافران

لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في‏ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير

شرح متن

طرح دوستي با کفار حرام است

«لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ (مؤمنان نبايد کافران را به جاي اهل ايمان، سرپرست و دوست بگيرند)

در مورد اين بخش از آيه چند نکته بيان مي شود:

1. واژه ي «لا يَتَّخِذُ» فعل نهي است، يعني نبايد بگيرد؛ توجه داشته باشيد که بحث بر سر دو چيز است:

يک مرتبه بحث ما اين است که سرپرستيِ کافر بر مؤمن حرام است. بنابراين اگر يتيم مسلماني باشد، ولايت و قيموميت او را نبايد به کافري دهيد. به دليل آيه ي 141 سوره ي نساء که فرمود: «وَ لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»، پس فقيه يا مؤمن عادل و در صورت نبود اين دو مورد، مسلمانِ فاسق ولايت صغير را مي تواند بر عهده داشته باشد.

و يک مرتبه طرح دوستي، به عنوان هم پيمان و يار و ياور با کفار نهي شده است. به طوري که اگر بين آنان رابطه ي اجتماعي، اخلاقي و فرهنگي و سياسي بسته شود، ممنوع است، چون جمله ي «مِنْ دُونِ المُؤمِنين» تمام اين روابط را شامل مي شود. بنابراين، مؤمنان نبايد هم کيشان خود را رها کرده با کافران پيوند بر قرار کنند. البته درباره ي رابطه  ي با کفار استثنايي است که در لابه لاي بحث و در ضمن آيات روابط بين الملل خواهد آمد.

2. واژه ي «الکافِرين» عام بوده و اطلاق دارد؛ بنابراين، شامل مشرکين و اهل کتاب نيز مي شود. چنان كه در آيه ي 51 از سوره ي مائده مي فرمايد: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أوْلِيَاء». و فرمود: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أوْلِيَاء»«ممتحنه/1».

3. واژه ي «اولِياء» جمعِ وليّ که در اين جا به معناي دوست، حامي و يار و ياور است نه حکومت و سرپرستي و لذا اگر پدر و مادر کافر باشند و پسر آن ها مسلمان بود، اين پسر حق دارد با والدين برخورد خوبي داشته باشد و معاش آنان را تامين کند. ولي نبايد علاقه ي فرزندي در او تأثير کند به طوري که در اجراي فرمان هاي حرامِ پدر و مادر آنان را اطاعت کند. چنان که در آيه ي 15 از سوره ي لقمان اين گونه فرمود: «وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا... فَلَا تُطِعْهُمَا».

4. آيا همزيستيِ مسالمتآميز با کفار نهي شده است؟

جواب: خير! چون در آيه ي 8 و 9 از سوره ي ممتحنه و آياتي از اين قبيل آمده است: «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ»، به آناني که با شما جنگ نکردند و آزاري به مسلمانان نمي رسانند کاري نداشته باشيد.

و اين مطلبي است که حضرت علي(ع)آن را در نامه ي 53 از نهج البلاغه به مالک اشتر گوش زد نمود حتي ائمه(ع)مي فرمايند: ستم کردن به سگ و خوک هم حرام است، چه رسد به کافر.[1]

همچنين؛ در حديثي به نقل از نبي مکرم اسلامصلی الله علیه و آله است که مي فرمايد: «لَکُلِ کَبّدٍ حَرِي اَجرٌ»،[2] يعني براي هر جگر سوخته اي اجر عظيمي است. بنابراين هر حيواني را هم که سيراب کنيد پاداش عظيمي دارد.

5.«برتري مؤمن بر کافر»كلمه ي «من» در اين بخش از آيه براي ابتداي غايت بوده و مفاد غايت در مکان است نه در زمان، بنابراين تقدير آيه ي شريفه چنين بوده است: «لا تجعلوا ابتداء الولاية مكاناً دون المؤمنين‏»،[3] يعني دوستي را از مکاني پائين از مکان مؤمنان شروع نکنيد چه اين كه جايگاه مؤمنان بر كافران برتري دارد.

كلمه ي «دُوْن» در اين بخش از آيه ي شريفه به معناي «پائين» است نه به معناي «غير»؛ اگرچه اين كلمه در موارد متعددي از آيات كريمه ي قرآن در همين معناي «غير» به كار رفته است. لكن در اين جا حكايت از معناي انخفاض و پائين دارد؛ نظير جمله ي «زيدٌ دونَک»، يعني مقام زيد پائين تر از شماست.

دوستي با کافران مقام حزب اللهي را از آدمي مي گيرد

«وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ»؛ (و هر کس چنين کند در هيچ پيوند و رابطه اي با خدا نيست)

اين جمله کنايه از اين دارد که چنين فردي دوست خدا نيست، بلکه رابطه اش با خدا را از دست داده است. کلمه ي «مِن» براي ابتداء به کار رفته و به معناي تحزب و گروه مي آيد، يعني اين فرد از حزب خدا نيست و مقام حزبي اللهي را از دست داده است. چه اين که قرآن کريم در آيه ي 36 از سوره ي ابراهيم مي فرمايد: «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي»، «أي؛ مِن حِزبي»، مقصود از «شَيء»، شيئي از احوال و آثار است.

تقيّه در اسلام

«إِلاَّ أن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً»؛ (مگر آن که بخواهيد از آنات تقيه کنيد)

واژه ي «تُقاة» مثلِ تقوي مصدر است و از نظر اعراب، مفعول مطلقِ کلمه ي «تَتَّقُواْ» است.

سؤال: استثناء، در اين بخش از آيه چگونه استثنائي است؟

جواب: در پاسخ به پرسش فوق دو ديدگاه مطرح شده است:

ديدگاه اول: صاحب «المنار»[4] و «الميزان»[5]معتقدند: استثناءِ منقطع است. علامه طباطبايي مي فرمايد: آنچه به نظر مى‏رسد مستثني منه باشد در واقع مستثني منه نيست، زيرا اظهار محبت دروغىن و از سر ترس، محبت واقعى نيست و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر دروغين و از روي ترس باشد ولايت واقعى نخواهد بود، منظورشان اين است که اظهار دوستي با کافران از روي تقيه دوستي نيست، خارج از حقيقت دوستي است. لذا استثناء در اين جا منقطع است.

ديدگاه دوم: صاحب «تسنيم» مي نويسد: استثناءِ متصل است، زيرا تولّي نيز همانند ايمان در هر سه مرحله ي اعتقاد قلبي، اقرار لساني و عمل به اركان، ظهور دارد؛ يعني اگر كسي متولّيِ شخص يا مكتبي بود، قلب او علاقه‏مند و زبانش مقرّ و اركان بدني وي تابع است و انسان نبايد به كافر اظهار دوستي كند؛ يا عملي انجام دهد كه حاكي از محبّت به او باشد، مگر آن جا كه خداوند بِرّ و احسان را جايز شمرده است و اين استثناء فقط سخن و عمل را شامل مي‏شود؛ امّا قلب را شامل نمي‏شود، زيرا قلب جايگاه تقيه نيست و هيچ عقيده‏اي را نه مي‏توان به اجبار در دل جاي داد نه مي‏توان با اكراه از آن بيرون كرد، پس در حال غير تقيّه، مؤمن در هيچ يك از سه مرحله ي قلبي، لساني و عملي نبايد نسبت به كافر ولاء داشته باشد و در حال تقيه نيز تنها تولّيِ عملي و لساني بي‏اشكال است. بر اين اساس، استثناء متصل است نه منقطع.[6]

منظور استاد اين است که دوستي با کافران در حکم واقعي است زيرا با تقيه گرچه او را قلباً دوست نداري ولي در حوزه ي عمل و لسان، رفتار کافران را اجرا مي کني، به نوعي عمل و زبانت را وصل به کافر کردي. پس آيه مي گويد: از روي تقيه جايز است عمل و زبانت را وصل به کافر کني.

واژه ي «تَتَّقُوا» يعني پرهيز کنيد، بپرهيزيد. در معناي اين کلمه حفظ از ترس افتاده است. و لذا تقيّه را تقيّه مي گويند چون براي حفظ جان نيروهاي مسلمين و جلوگيري از هدر رفتن قوا و امکانات و سرانجام پيروزي بر دشمن، تقيه مي کنيم. آيات مربوط به بحث تقيه در آيات ديگر قرآن کريم نيز آمده است. مثلاً در آيه ي 106 از سوره ي نحل اين مطلب بيان شده که در جايش بحث خواهد شد. و لذا اين آيه دال بر جواز تقيه مي کند. همچنين کلمه ي «تُقاة» به معناي تقيه کردن و کتمان عقيده ي باطني مي آيد.

 


[1]. شعيري، محمد بن محمد(بي تا)، جامع لاخبار للشعیری، ص139.

[2]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403ق)، بحارالانوار، ج‏71، ص370.

[3]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372ش)، مجمع البیان، ج‏2، ص729.

[4]. رضا، محمد رشيد(1414ق)، المنار، ج‏3، ص280.

[5]. طباطبايى، محمد حسين(1390ق)، المیزان، ج‏3، ص152.

[6]. جوادي آملي، عبدالله(1378ش)، تسنیم، ج13، ص640 و 641.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما