یکی از رفتارهای خوب من اینه که همیشه به عهد و پیمانم وفادارم. مثلا اگر به یه نفر میگم تا آخر هفته پولت رو واریز می کنم حتما تا آخر ماه واریز می کنم. دیگه خداییش اگه نتونم تا آخر ماه واریز کنم حتما تا آخر فصل واریز می کنم. همین باعث شده رفیق های من هیچ وقت به من پول «قرض» ندن. میگن فرض می کنیم «صدقه» است. ما نیت خیر کردیم. برو داداش. خداییش آثار خیر صدقه رو هم می بینند. مثلا رفاقت صمیمی با من، مهم ترین بلایی بوده که از سرشون رفع شده.
یکی دیگه از رفتارهای خوب من، اینه که نسبت به جای پارک، اساسا حساسیت ندارم. یعنی بارها شده می خواستم یه جا پارک کنم ولی یه ماشینه دیگه اومده و زرت همون جا پارک کرده. من هم بدون عصبانیت به راننده اش لبخند زدم و وقتی راننده رفت در کمال آرامش، شیشه ماشینش رو شکستم.
یکی دیگه از رفتارهای فوق العاده خوب من که امیدوارم ریا نشه کمک به دیگرانه. مثلا من هر روز به گداها کمک می کنم. به این صورت که زنگ می زنم سد معبر میان جمع شون می کنن و برای همیشه از شر این شغل خلاص میشن.
من در کنار همه این ویژگی های خوب، متاسفانه ویژگی های بدی هم دارم مثلا یکی از اخلاق های بدم اینه که راحت کار دیگران رو تو بانک که محل کارمه راه میندازم. این باعث شده مردم قدر منو ندونن و فکر کنن من دارم انجام وظیفه می کنم. وظیفه چیه مرد حسابی! نوکر پدرت که نیستم!
یکی دیگه از عادت های خیلی خیلی زشت من اینه که موقع صبحونه همکارام تو بانک، باهاشون املت نمی زنم. میگم بذار کار مردم بیچاره رو راه بندازم مگه روزهایی که صبحونه نون پنیر گردو باشه که خداییش دیگه نمیشه ازش گذشت. نیم ساعت که به جایی برنمی خوره!
وقت هایی هم که صبحونه نمی خورم وسط های روز خستگی زودتر بهم اثر می کنه. من هم توفیق اجباری پیدا می کنم یک ساعت قبل اذان حتی اگه بانک پر جمعیت باشه می گیرم می خوابم که ثواب قیلوله رو از دست ندم.
یه عادت دیگه هم این که ... - عه گوشیم داره زنگ می زنه. - بچه های برنامه اند. راستی می دونید که من گاهی برنامه سازی هم می کنم. الان هم دو ماهه هی دارن زرت و زرت زنگ می زنن که پول نویسنده ها رو بده. بابا بازار خرابه چه انتظارهایی دارن ها!