در واقعه سقیفه بنیساعده کسی از بنیهاشم و اهل بیت حضور نداشت و علی بن ابیطالب (ع) که به باور شیعیان، در روز غدیر به عنوان خلیفه بعد از پیامبر معرفی شده بود، مشغول کفن و دفن پیامبر بود. تعدادی از مهاجران با هدف به خلافت رساندن ابوبکر، و گروهی از انصار با هدف به خلافت رساندن سعد بن عباده گرد آمده و تلاش میکردند که شخص مورد نظر خود را به خلافت برسانند که در انتها، ابوبکر به عنوان خلیفه معرفی شد. بنابر قول مشهور ابوبکر در زمان رحلت پیامبر(ص) در مدینه نبوده است[1] و سالم بن عبید او را از خبر وفات پیامبر (ص) آگاه میسازد.[2] ابوبکر هنگامی به مسجد رسید که عمر در میان مردم ایستاده بود و خشمناک کسانی را که سخن از وفات پیامبر به زبان میآوردند - با انتساب آنان به منافقین - تهدید به قتل میکرد. در این روایات آمده است که ابوبکر با مشاهده این صحنه بیتوجه به چیزی به خانه پیامبر رفت و پس از دیدن جسد پیامبر، به مسجد آمد و بیمحابا به عمر گفت: «آرام باش عمر، خاموش» و سپس با استشهاد به آیهای از قرآن[3] وفات پیامبر را تأیید کرد.[4] اخبار مربوط به آنچه در سقیفه رخ نمود و سخنانی که میان مهاجران و انصار بر زبان آمد، مشهور است. بین مهاجران و انصار، بر سر خلافت و جانشینی پیامبر(ص) مشاجره شد و هر یک از آن دو گروه مدعی شایستگی این امر بودند و لذا سعی میکردند با ذکر مناقب و فضیلتهایی گروه خود را سزاوارتر از دیگری نشان دهند.[5] منابع تصریح دارند بر اینکه انتخاب ابوبکر با گفتوگو و درگیری بسیار همراه بوده است، تا آنجا که حباب بن منذر، از انصار، بر روی مهاجران شمشیر کشید و سعد بن عباده که نزدیک بود در زیر دست و پا لگدمال شود، ریش عمر را گرفته بود و میکشید. با مداخله ابوبکر و بیرون بردن سعد بن عباده بیمار از صحنه، آرامش به سقیفه بازگشت.[6] مهمترین دلایل انتخاب ابوبکر چند چیز بود: 1. رقابتهای طایفهای موجود میان تیرههای قریش (مهاجران، بهویژه میان بنیهاشم، بنیامیه و بنیمخزوم)، قبول رهبری مردی چون ابوبکر را که از تیره کم اهمیتتر قریش بود، آسان ساخت. 2. دشمنی دیرینه و ریشهدار اوس و خزرج و رقابت و حسادت میان عشیرههای هر یک از این دو قبیله، عاملی نیرومند برای پیروزی ابوبکر در سقیفه بوده است. 3. اشتغال حضرت علی(ع)، عباس و دیگر بزرگان بنیهاشم به غسل و کفن پیکر پاک رسول خدا و عدم حضور آنان در صحنه انتخاب و بیعت،[7] پیروزی ابوبکر را آسانتر ساخت. بنابراین قراین بیعت ابوبکر نه کاری شتابزده و بیاندیشه (فلته) که طرحی برنامهریزی شده، بوده است.[8] ابوبکر مي گويد که اي کاش3 کار را ترک مي کردم و انجام نميدادم: 1- ايکاش به خانه فاطمه (سلام الله عليها ) کاري نداشتم و آن را نمي گشودم ، اگر چه با اعلان جنگ آن را بر من بسته بودند. 2- ايکاش ( فجائه سلمي ) را مي کشتم و يا آزادش مي کردم ولي او را به آتش نميسوزاندم. 3- و ايکاش در روز سقيفه ، کار را بر عهده يکي از آن دو مرد ، عمر بن خطاب و ابوعبيده جراح ، مي گذاشتم تا او امير ميشد و من وزير مي شدم. منابع زيادي از اهل سنت، گواه بر صادر شدن اين جملات از ابي بکر مي باشند.[9] پینوشت 1. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیتا، ج۲، ص۲۶۵، ۲۶۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۲۰۰-۲۰۲؛ بخاری، صحیح، ۱۳۱۵ق، ج۵، ص۱۴۲-۱۴۳ 2. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۹۸۶م، ج۵، ص۲۴۴ 3. آل عمران، آیه ۱۴۴ یا زمر، آیه ۳۰ یا هر دو آیه 4. ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۳۶م، ج۴، ص۳۰۵-۳۰۶؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک،۱۹۶۷م،ج۳،ص۲۰۰-۲۰۳؛ابن سعد، الطبقات الکبری، بیتا،ج۲،ص۲۶۵-۲۷۰ 5. هاشمی خویی، منهاج البرائه، ۱۴۰۵ق، ج۵، خطبه ۶۶، ص۸۲. 6. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۳، ص۲۲۰-۲۲۳؛ حلبی، السیره الحلبیه، بیتا، ج۳، ص۳۵۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۳۶م، ج۴، ص۳۰۸-۳۱۰؛ ابن حبان، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۶ 7. نک: مفید، الارشاد، بیتا، ص۱۰۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۹۴؛ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۹۳۷م، ج۱، ص۱۲ 8. نک: خلیلی، حواشی و تعلیقات بر علی و فرزندانش، ص۳۷ 9. السقيفة وفدک - الجوهري - ص 43 و ص75/شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2 - ص 46 - 47/شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 6 - ص 51/شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 20 – ص24/تاريخ مدينة دمشق - ابن عساکر -ج 30 - ص418 –419 –420 – 421– 422– 423.