با عرض سلاااااااام. به قول شیخِ شیرینسخن، سعدی شیرازی که میگه عبادت به جز خدمت خلق نیست - به تسبیح و سجاده و دلق نیست. البته درسته خدمت به خلق عبادته ولی نماز و روزه هم نباید فراموش بشه. احتمالا سعدی این بیت رو تو ایامی گفته که هی نمازهاش قضا میشده و خواسته با این کار خودش رو آروم کنه. به نظر من سعدی بهتر بود این طوری بگه (عبادت به جز خدمت خلق نیست - که سعدی در آن نمرهاش هست بیست.) خداییش اگه این رو هم میگفت ملت میگفتن سعدی خودشیفته است. امروز میخوام درباره عبادتهام صحبت کنم. البته حمل بر خودستایی نباشه ولی خوب من باب ریا چندتا نکته رو عرض میکنم:
پیامبر فرمود مسلمان کسی است که سایر مسلمانها از دست و زبانش در امان باشند. من همین که تو خونه قرنطینه باشم و کسی رو نبینم بزرگترین عبادت رو انجام دادم. چون تو روزهای عادی، معمولا واسه تفریح ملت رو اذیت میکنم. مثلا یادمه قبل کرونا - یادش به خیر. چه روزهای خوبی بود قدرش رو ندونستیم. تو محیط عمومی، عطسه انفجاری میکردیم، با دستمالی که سرفه میکردیم عرقمون رو میگرفتیم و ... ای روزگار. یادش به خیر - بله عرض میکردم در ایام پیشاکرونا، کنار خیابون وایمیستادم و هر ماشینی که رد میشد داد میزدم: آقا! آقا! وایسا!. بعد که طرف با هزار تا استرس میاومد پایین ببینه چی شده. میگفتم «داداش! چرخهای ماشینت داشت میچرخید. گفتم اطلاع بدم.» بعدش هم در حالی که گوشهام رو گرفته بودم تا الفاظ شایسته اون آقا رو نشنوم، درمیرفتم. یا مثلا بارها شد که آدامسم رو به دستگیره درِ ال 90 مدیرِ بانکِ سر کوچهمون چسبوندم. اوه چقدر طولانی شد. نفسم گرفت. یه بار دیگه: دستگیره در ال 90 مدیر بانک سر کوچهمون. دیدید آقا حیاتی موقع خبر خوندن میگه «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام؟» تا بیاد بگه اونجا چه خبره و میخوان چه کار کنن احتمالا خبر تکذیب شده و برنامه رو عوض کردن! خلاصه آدامس میچسبوندم به اون شیءِ اون فردِ مورد نظر. البته نه این که مرض داشته باشمها، نه. حقش بود؛ وام میخواستم بهم نداد. حالا البته اختلالات روانی خفیفی هم که دارم بیتاثیر نبود. خود همین هم یه جور عبادته. مگه ما نداریم که میگن انتقاد از مسئولین، خودش نهی از منکره؟ خوب دیگه. من نهی از منکر عملی کردم. البته بار آخر فهمید و دیگه از اون به بعد ترجیح میدم «لسانی» نهی از منکر کنم.
یکی دیگه از کارهایی که قبل کرونا میکردم و الان دارم سعی میکنم ادامهاش ندم اینه که از ماهواره همسایهمون استفاده میکردم. همسایه ما، چون ماهواره داره ما هم میتونیم شبکهها رو بگیریم. من هم یکسره شبکه ... چی؟ نمیتونم اسمش رو بگم. باشه نمیگم. همون شبکهای که اسمش دو تا ضمیر فاعلی هست رو نگاه میکردم. شبیهِ مثلا ما و آنها. ولی از وقتی فهمیدم چه برنامههای بدی داره فقط بی بی سی فارسی میبینم. چیه؟ تعجب کردید؟ نه بابا! شوخی کردم. من رو چه به بی بی سی؟ تا وقتی بیست و سی داریم مثل مرد، واسه چی اونها رو ببینم؟ بیبیسی بیشعوره، همش دروغ میگه. بیست و سی میبینم که راست میگه و بینش و بصیرتم رو زیاد میکنه! خلاصه این هم یه کار بدیه که اگه ترک کنم و خونوادهام رو بابتش اذیت نکنم حتما عبادت مقبولی میشه به درگاه خدا.
خلاصه تو این ایام که کرونا این قدر فراگیر شده که ابوریحان بیرونی هم اومده تو و زکریای رازی، ناراضیه از این که کشفش این قدر کشته میگیره خیلی باید مراقب خودمون باشیم.
اما یه عبادت دیگه که مخصوص مسئولینه، خدمت به مردمه. آقا ثواب این عبادت این قدر زیاده که مسئولین واسه رسیدن به ریاست و فیض بردن از این ثواب، سر و کله میشکنن. اینقدر ثواب این کار زیاده که، این قدر زیاده، این قدر زیاده که ولش کن. میترسم مجبور بشم فردا عذرخواهی کنم. خلاصه این قدر زیاده که توفیق رفیقتان.