عجب مجلسی برپاست، گویا مجلس روضه است،همهچیز دارد، عطش، سربریده،لبان تفتیده، تشنگی، اسارت، شهر به شهر چرخیدن، شجاعت، صلابت، حقارت و حیوان صفتی دشمن ،غلام، جون، مهدی، انتظار، خونخواهی، صبر، شکر، جز زیبایی چیزی ندیدن،گریه ی کودکانه، غلام المهدی عجب جهادی کردی الحق که نشان دادی هم طالب جهاد معنوی بوده ای و هم جهاد مادی، نزدیک محرم تنهایی عاشورا به پا کرده ای اما نمیدانم چرا این بار مقتل به جای کربلا سوریه شد؟همسرت چون زینب سربریدن دشمن را دید، خودت در سکوت با چشمانت روضه می خوانی و میلیون ها عاشق می گریند. گویا نظرت این است که شنیدن کی بود مانند دیدن. راستی دلاور امام حسین علیه السلام پیش از حرکت برای امر به معروفش از مکه هم گذشت شما چطور؟ شاید با روحت سبکبال کعبه را زیارت کردی! جوانمرد حاجیان دارند بر می گردند، قصد برگشت نداری؟ شاید همسرت بعد از این همه دفاع و صبر لازم است در غم فراقت چون زینب علیها السلام وقتی که به مدینه برگشت، اشک ها ریزد.