پادشاهی معشوق و بندگی عاشق: روزی سلطان محمود به ایاز گفت: چرا پیش از اینکه عاشقت شوم، حجابی بین من و تو نبود؛ ولی حالا هرچه در عشق و یگانگی با تو پیش میروم حجاب ها بیشتر میشود و احساس میکنم تو با من بیگانه تر میشوی؟! هر چند که من در کار تو زار ترم و عشقم به کمال تر است تو از من بیگانه تری؛این چرا است؟ ایاز گفت: پیش از اینکه عاشقم شوی، تو پادشاه بودی و من بنده؛ ولی از وقتی که طلایه عشق آمد، من پادشاهم و تو بنده! چه خوب است معشوق ما پادشاه اقلیم وجود یعنی خدا باشد تا به نهایت مقام بندگی برسیم.... و ببینیم برای عشاق خود چه هزینه ها که نمیکند.