نویسنده: آیت الله عبدالّه جوادی آملی
هیچ نعمتی بالاتر از نعمت ولایت نیست. ولایت باطن نبوت و رسالت است که همراه با امامت و خلافت میباشد شناخت نبی و امام با شناخت ولایت حل میشود. کسی که تحت سرپرستی مستقیم الله است از مقامی آنچنان برخوردار است که هم شاهد دنیا و شهید آخرت خواهد بود و هم معصوم از هر خطای فکری و تباهی عملی میباشد و چنان که در بحث قبل گذشت، خود، اسم اعظم پروردگار متعال خواهد شد خدای جل و علا در قرآن رسول خود را به عنوان ولی خاص معرفی کرد. رسول الله در قرآن کریم میگوید: (إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) (1). تحقیقاً من در تحت ولایت الله هستم، ولی مستقیم من خداست که قرآن را فرو فرستاد، و خدا متولی صالحین است. اگر انسان به مقامی رسید که تحت ولایت الله بود، چون تمام شئون مولی علیه را ولی او اداره میکند (آنچه را که انسان کامل میبیند و میشنود و انجام میدهد با حضور خدا و تحت سرپرستی خداست)، بنابراین نه خلاف میفهمد نه خلاف میکند. هم در عقل نظری مصون است هم در عقل عملی معصوم نه قلمرو و علمی او اشتباهپذیر است نه محدودهی عمل او خطاپذیر چون خداوند که ولی او است (بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) است. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز که تحت ولایت مستقیم خدای سبحان است هرچه را میفهمد درست میفهمد. زیرا مبدأ جهان هستی سرپرست اوست. (وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِیّاً) (2) و خدایی سرپرست رسول است که علم محض است. و جهل و فراموشی در علم خدا راه ندارد. خدایی که این چنین علیم است و ولی و سرپرست رسول خود میباشد پس رسولش نه گرفتار جهل خواهد شد نه مبتلا به نسیان. هرچه میفهمد درست میفهمد، و هرچه فهمیده است درست ضبط و نگهداری میکند. و چون خدا قدیر محض است بنابراین عجز در حرم قدرت خدا راه ندارد. و چون خدای قدیر سرپرست رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد پس عجز در حرم کار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) راه ندارد، خلاف عملی و حرام در محدوده کار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) راه ندارد و قهراً هرچه میفهمد حق میفهمد و هرچه انجام میدهد حق خواهد بود، علم او نمونهی کامل علم خداست. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علماً بهترین آیت علمی برای خدا است و عملاً بهترین آیت عملی خداست از علی بن ابیطالب ارواحنا فداه رسید که فرمود: (ما لله آیة اکبر منی) برای خدا آیت و علامتی بزرگتر از من نیست. چون او جان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و هرچه دارد از دولت قرآن دارد. چون هیچ آیتی بالاتر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست و بهتر از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، خدا را نشان نمیدهد. آنگاه فرمود خدا متولی انسان صالح خواهد بود. صالح غیر از کسی است که کار خوب میکند. در قرآن وصف در قبال فعل قرار میگیرد. قرآن بین مؤمنین با (الَّذِینَ آمَنُوا) فرق میگذارد. بین مشرکین هم با (الَّذِینَ أَشْرَكُوا) فرق میگذارد همچنین بین صالحین با (عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ). فرق میگذارد. وصف غیر از فعل است. کسی که ایمان در مقام جان او جا داشت و اعتقاد به معارف دینی در جان او جایگزین شد، میشود مؤمن، یک وقت اعتقاد دارد به عنوان حال نه به طور رسوخ و ملکه میشود جزء (الَّذِینَ آمَنُوا) همچنین در بابت عمل صالح یک وقت انسان کار خوب میکند، یک وقت ذاتش به صلاح رسیده است، اگر کارش خوب باشد جزء (الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) است. اگر ذات او به مقام صلاح رسید جزء صالحین است. بعضی از اولیای خدا، در آخرت به صالحین ملحق میشوند (وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ) (3) آن شأن را ندارند که در دنیا جزء صالحین باشند. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: خدایی که متولی صالحین است متولی من است من در تحت ولایت مستقیم الله هستم. رسول خدا چون گوهر ذاتش به مقام صلاح رسید که آن هم به اصلاح الهی است، مستقیماً در تحت ولایت خداست (إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) (4) بنابراین، این نگار به مکتب نرفته با یک غمزه مسئله آموز صدها مدرس شد.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
درس نخوانده، از فکر بشری استمداد نکرده، از کتاب و کتیبه مدد نگرفته از کاتب و گوینده استمداد نکرده، به جایی رسیده است که از طرف خدا شاهد مطلق شد و از همهی معارف جهان امکان باخبر شد. این بیان بلند مرحوم صدرالمتألهین در مفاتیح الغیب که در آن بحث نبوت و رسالت و ولایت و کرامت را به طور گسترده تشریح میکند فرق بین نظر و عرفان، فرق بین ولی و نبی و امام و تفاوت حکیم و عارف را تشریح و تبیین میکند. از آنچه که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از راه موهبت الهی یافت چنین نام میبرد: قال لسان العرفا ناظم جوهر الاولیاء (مراد حافظ است):
دولت آن است که بیخون دل آید کنار *** ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
آنگاه حدیث معروف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): (انا سید ولد آدم و لافخر) را نقل میکند: چون فخر به کسبیات است نه به موهبتهای بیکسب، که آن از حریم بحث ما جداست. اگر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تحت ولایت الله است، پس هم علمش معصوم است هم عملش مصون قرآن کریم شواهد فراوانی به ما نشان میدهد که رسول الله در همهی این جهات از گزند جهل و خطا و عصیان معصوم و مصون است. در سورهی جن میفرماید: وحی از آن مبدأ که تنزل میکند تا به قلب رسول اکرم برسد به مردم ابلاغ شود محفوظ از گزند شیطنت است. وقتی جریان قیامت را مطرح میکند، و میفرماید: (قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً) (5). قیامت روشن نیست چه وقت خواهد آمد، فرمود: (عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً) (6). خدا عالم غیب است، کسی را بر غیبش آگاه و باخبر و مطلع نمیکند. (إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ) (7) مگر پیامبری که مرتضی باشد یعنی خدا او را بپسندد. رسول خدا مرتضی است، این نشانهی آن است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن غیب هم باخبر است. (فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَیءٍ عَدَداً) (8) خدای متعال در کانال وحی، در مسیر وحی، رصد و نگهبانان خاص، فرشتگان مخصوصی را اعزام میکند که این راه را بپیمایند. از جلو و از دنبال وحی را کنترل کنند تا در حرم وحی هیچ دخل و تصرفی، رخنه نکند. چون قلب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حرم امن خدا است. (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِكَ) (9) پیک امین الهی وحی را به اذن خدا بر قلب پیامبر نازل کرد و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هم حافظ وحی است، هم وحی را درست تحویل میگیرد و هم درست تحویل میدهد و هم در تحویل دادن و بیان کردن بخل نمیورزد. نه در عمل ضنت و بخل دارد، نه در علم، خطا و جهل خدا رصدی را اعزام میکند (لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ). تا بداند که فرستادههایش رسالتهای او را ایفا کردند و به مردم رساندهاند یعنی وحی خدا تا به سمع مردم و به مرحلهی ابلاغ و حجیت بالفعل برسد معصوم است. وحی الهی از آغاز تا مقام تبلیغ که نازلترین درجه آنست معصوم میباشد. اما وقتی که به سمع مردم رسید انسانها گاهی درست برداشت کنند و ضبط کنند و عمل میکنند و گاهی نادرست برداشت کرده و ناصواب ضبط و ناروا عمل میکنند وگرنه وحی از نقطهی آغاز تا مرحلهی ابلاغ به مردم معصوم و مصون است (وَأَحْصَى كُلَّ شَیءٍ عَدَداً) خدای متعال مقام رسالت را در چند مرحله معصوم معرفی کرد. به تعبیر استاد علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سه بعد رسالتش معصوم است.
1- در آن بعد که وحی را دریافت میکند درست دریافت میکند.
2- در آن بعد که وحی دریافت کرده را نگهداری و ضبط میکند معصوم است.
3- در آن بعد که وحی دریافت شده و نگهداری شده را به مردم ابلاغ و املاء میکند، معصوم است.
اما در بعد اول هرچه میگیرد حق میگیرد، در مقام گرفتن وحی خطا راه ندارد. فرمود: (إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِیمٍ عَلِیمٍ) (10) یعنی تو قرآن را از پیشگاه حکیم علیم تلقی میکنی جانت به لقای وحی میرسد و علم الهی را در حضور حکیم علیم ملاقات میکند. اگر انسان وحی را درست درنیابد که لقای وحی نمیشود و در نزد خدا جا برای وسوسه و اغوای شیطان نیست. در حرم لدن و نزد خدا احتمال خطا و خلاف راه ندارد آنجا هرچه هست حق است. احتمال خطا جائی است که خطا هست و صواب هست لذا یک شیء مشکوکی به نام محتملالخطاء هست. و جایی که کذب هست و صدق هست، شیء مشکوکی به نام محتملالصدق و الکذب هست. اگر جا برای خطا نباشد برای احتمال خطا هم جائی نیست. خطا انحراف، ضلالت، گمراهی و غوایت از وسواس شیطان است. اگر شیطان در حرم وحی راه نداشت و خود اعتراف کرد که من به حرم بندگان مخلص تو راه ندارم. و اگر شیطان رجیم است رجم و طرد شده است، پس شیطان در مقام قرب خدائی راه ندارد اگر (عِندَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ) (11) شیطنت راه ندارد، اگر عندالله وسوسه راه ندارد، اگر در حرم لدن حکیم علیم، اغوا راه ندارد و قلمرو کار شیطان در عالم طبیعت و مثال است و شیطان که مرز وجودی او مرحله تخیل و توهم است در حرم امن عقل محض راهی ندارد، اگر در عالم لدن دست رد آمد و بر سینه نامحرم زد، و اگر شیطنت، نامحرم حرم امن وحی حق بود، آنجا خطا نیست. اگر خطا نباشد احتمال اشتباه هم نیست. زیرا راه منحصر در حق است و اگر راه منحصر به حق بود خلاف راهی ندارد تا فرد مشکوک راه پیدا کند. اگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که به منزلهی نفس رسول گرامی است در نهجالبلاغه فرمود: (ما شککت فی الحق فداریته) (12) یعنی آن لحظهای که حق را به من ارائه دادند در آن شک نکردم، چون در حرم ولایت، راه برای شیطنت، جا برای خطا و در قلمرو نبوت و امامت، جا برای اغوا نیست، اگر در آنجا، جا برای ضلالت و سفاهت و خطا و خبط نیست، بنابراین شک هم نیست. چون شک برای آن است که انسان نمیداند این فرد ثالث از آن قسم حق است یا از این قسم باطل اگر بیش از یک قسم که حق است نداشتیم فرد ثالث که مشکوک است نخواهیم داشت. بنابراین در مقام یافتن کلام حق، چون پیک وحی امین است. (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ) (13) رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) معصوم است و به لقای وحی میرود و با خود وحی، ملاقات میکند (إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِیمٍ عَلِیمٍ) (14) و آنچه را هم که روح امین میآورد همان را دریافت میکند. و اما بعد دوم که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هرچه را فهمید درست نگهداری میکند دلیلش آنست که مخزن علم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، دور از دسترس اغوا و شیطنت است که شیطان بیاید مطلبی را از بین ببرد یا جابجا کند، در حرم عقل خیال را راهی نیست که بیاید مطلبی را کم و زیاد یا جابجا کند در حرم وحی وهم را راه نیست تا بیاید کم کند یا بیفزاید یا جابجا کند. تحریف در وحی در میسر نیست زیرا نه شیطان درون و نه ابلیس بیرون را راهی نیست که بیایند، بگیرند، بکاهند، بیفزایند یا دگرگون کنند. کاستن، افزودن، و دگرگون کردن، کار وهم است از درون به عنوان سبب فریب و کار ابلیس است از بیرون به عنوان سبب بعید، این دشمن درون و بیرون، خواه هر دو درون و خواه یکی درونی و دیگری عامل بیرونی، در حرم وحی راه ندارند که بیایند در مخزن علم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رخنه و جابجا کنند. قرآن کریم فرمود: (سَنُقْرِئُكَ فَلاَ تَنسَى) (15) تو اهل نسیان و فراموشی نیستی و کلمه (إِلَّا مَا شَاءَ) برای تأکید مستثنی منه است نه آن که استثنا باشد نظیر کلمه (إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ) در آیه (خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ) (16) این گونه از استثناءها تأکید مستثنیمنه است. یعنی آنچه هست در مشیت قدرت حق است. تفویض نشد که از اختیار خداوند بیرون رفته باشد این مرحله به نام حفظ و نگهداری وحی الهی است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در نهجالبلاغه چنین میستاید که (خازن علمک المخزون) است. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خزینهدار خزانههای علمی توست. علم مخزون تو نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. اگر (عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ) (17) کلیدهای جهان غیب پیش خداست و اگر رسول خدا عندالله و عند لقاء وحی و عند ملیک مقتدر و جزء الذین عند ربک است، پس یقیناً کلید غیب در حضور ولیالله است او خود، کلید غیب است، غیب جزء جهان امکان است کلیدهای غیب هم جزء جهان امکان است، عنده بودن جزو جهان امکان است اگر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خود عنده است پس کلیدهای غیب را میداند و دانای علل غیبیه است چون علل، کلید معالیلاند. اسباب کلید مسبباتاند. مبادی اولیه، کلید مبادی ثانویهاند که همه عندالله است و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم عندالله. بنابراین خطا و سهو و نسیان را در مخزن علم و در خزانهی وحی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) راهی نیست. (سَنُقْرِئُكَ فَلاَ تَنسَى) بعد سوم مرحلهی انشاء و ابلاغ وحی است با املاء و تبلیغ و مانند آن. هرچه که از افق زبان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سر میزند و از این مجرا بیرون میآید یعنی از دهان مبارکش صادر میشود امتداد همان کانال وحی است. (وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى) (18) هرچه را که رسول اکرم بفرماید وحی است گاهی به صورت قرآن گاهی به صورت حدیث و گاهی به صورت حدیث قدسی است. اگر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نماز ظهر و عصر چهار رکعت است، اگر فرضالنبی است در برابر فرض الله، نه آن است که رسول الله از نزد خودش دو رکعت افزود، بلکه خدا به او فرمود که چنین بکن. هرچه را خدا به او گفت انجام میدهد. چون (إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْكِتَابَ) تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است (وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ) سرپرستی رسول اکرم به دست الله از راه تنزیل وحی است. از این راه میگوید این چنین بکن، از آن راه میگوید آنچنان نکن. (لاَ تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ) (19) بدون دریافت از کانال وحی، لبانت را حرکت نده، شتابزده مباش. بگذار وحی الهی از این مسیر بگذرد و به تو برسد. جانت حافظهات و ناطقهات گذرگاه وحی باشد یعنی خود، وحی ممثل باش. اگر وحی ممثل شدی، شاهد، سراج منیر، (مُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَى اللَّهِ) (20) میشوی این سه مرحله است که خدا به عصمت این سه مرحله دربارهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گواهی داد و فرمود افق لب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) افق عصمت است جایگاه نگهداری رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خزانه عصمت است. عقل و یافت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، نسبت به وحی که بهترین نعمت است، یافت معصومانه است و هرچه عقل نظریش مییابد درست مییابد اما عقل عملی، باید دانست آیا آنچه را مییابد میگوید یا نه؟ آیا همهاش را میگوید یا نه تاکنون ثابت شد که هرچه را که میگوید معصوم است، آیا همهی یافتهها را میرساند یا نه؟ در سورهی تکویر فرمود: او ضنت و بخل نمیورزد که بعضی از وحی را نگوید، هر کس به هر اندازه که شایسته باشد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت میکند. (انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم) (21) تنها کسانی که به اندازهی عمق فکر و عقلش با آنها سخن میگفت، اهل بیت عصمت و طهارت بودند (ما کلم رسول الله العباد بکنه عقله قط) (22) شارحان محقق اصول کافی چون صدرالمتألهین، اهل بیت (علیهمالسلام) را استثنا کردند. چون بالاترین نعمت، نعمت وحی است. خدا فرمود: او ضنت و بخل نمیورزد، و این گرانترین نعمتها را که نعمت وحی است به مردم میرساند رسول الله فرمود: (اجود الاجواد الله جل جلاله انا احود ولد آدم) خدا از همهی بخشندهها بخشندهتر است. در بین عالم امکان احدی بخشندهتر از من نیست. سخیتر از تمام بخشندهها رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است در جلسه قبل به عرض رسید رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها شجاع است بلکه به تعبیر ابنمسکویه حقیقةالشجاعة است. اینجا باید به عرض رساند که: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها جواد است بلکه جود ممثل و حقیقت سخا است نه تنها سراج منیر است در علم بلکه جود است در عمل جود منزه از اسراف و مبری از تبذیر است. اگر بخشش بجا باشد جود است و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چون تمام کارهایش معصوم و مصون است تمام بخششهای او نیز جود است. اگر بذر معرفت را در جهان پاشید، اگر امور مادی هم اعطا کرد بجا اعطا کرد وگرنه جواد نبود. اسراف و امساک که دو طرف جود است افراط و تفریط است، با جود سازگار نیست انسان بذر را بیجا بپاشد میگویند تبذیر کرد. بذرافشان بیجا را مبذر میگویند. آن بذر جوانه نمیشود، رشد نمیکند ثمر نمیدهد به بار نمینشیند، زیرا که تبذیر است. یعنی بذرافشانی بیجا و بیمورد. جود آن است که بجا باشد. فرمود: در بین جوامع بشری بلکه در جهان خلقت و امکان، احدی به جود من نیست. زیرا من بهترین نعمت را برای تمام جوامع بشری آوردم (اجود الاجوادانا). گرچه از لحاظ جودهای صوری و ظاهری هم به جایی رسید که در مناسک منی از طرف امتش چندین شتر قربانی کرد. نه تنها جود علمی داشت، جود مادی هم داشت. هرگز لا و نه نمیفرمود: اگر امام سجاد سلام الله علیه « نه» نداشت، (ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لائه نعم). اگر دیگر معصومین سلام الله علیهم جودی داشتند، منتهی به جود رسول الله است، و اگر علم و عصمتی بود به آن علم و عصمت میرسد، چون ولایت است که این برکات را به همراه دارد. آن ولایت، گاهی به صورت نبوت ظهور میکند زمانی به صورت خلافت، و همان ولایت امامت است لذا او امام پرهیزکاران است. چرا؟ چون خود، در مسیر پرهیز و تقوای ممثل است، پیشوای متقیان خواهد بود زیرا او تقوی را آموخت، او متقیّن را پروراند، او تقوی و اهل تقوی را ارائه میدهد و بالا میبرد. (وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ) (23) مسائل ماوراء طبیعت را هم تشریح و گویا میکند خدای متعال نعمت رسالت را جهان شمول میداند و نیز وعده داد که این دین، هم از نظر ارتفاع به سدرةالمنتهی برسد، هم از نظر عرض الی یومالقیامه دوام داشته باشد. هم از نظر درجات (دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى) به مقامی رسید که بالاتر از آن در جهان امکان فرض ندارد، هم از نظر امتداد در سینهی زمان به جایی رسید که دینی فراگیر و جهان شمول گشت. خداوند در چند جای قرآن جهان شمول بودن قرآن و فراگیر بودن وحی رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیه را تبیین کرد، فرمود: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) (24) (وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً) (25) کافر هرچه با بیانات گوناگون موضع بگیرد و مشرک هرچه مقاومت کند امکان ندارد از جهان شمولی اسلام و از فراگیری رسالت خاتم بکاهد. چرا؟ چون شاهد فراگیری و سند جهان شمولی آن خداست، خدا میفرماید: این فرستادن وحی بر تو شاهد رسالت تو است وحی شاهد صدق مدعی رسالت است. (یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً) (26) کفار میگویند: تو از طرف خدا نیستی رسول خدا میگوید: من از طرف خدایم. شاهد این ادعا خداست. و خداوند بر صحت دعوای رسالتش گواهی داده است (قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَكُمْ) یعنی بگو الله شاهد است، زیرا سند شهادت خدای سبحان وحی او است. این کلام خداست که به دست من است اگر در کلام الله بودنش تردید دارید مانند این یک سورهی کوچک هم که شد بیاورید خدا شهادت داد من پیامآور اویم. چون کلام او به دست من است و این کلام معجزه است. اگر دید انبیاء معجزاتشان موضعی بود، معجزه رسول اکرم جامع و جهان شمول است. برای بعضی از انبیاء، تکلیم معجزه بود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم دارای معجزهای است به نام تکلم، هم دارای معجزهای است به نام تکلیم، هم دارای معجزهای است به نام کلام. عیسی مسیح سلام الله علیه در مقطعی سخن گفت که دیگران در آن مقطع گویا نیستند و گنگاند (قَالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً) نوزادگی با سخن گفتن سازگار نیست ولی روح الله، مسیح خدا، در نوزادگی سخن گفت. این تکلم معجزه است (قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً). موسی کلیم سلام الله علیه کلام خدا را میشنید (وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَكْلِیماً) این تکلیم و شنیدن کلام خدا که خدا با او سخن بگوید و او سخن خدا را بشنود، معجزه است. دیگران نمیتوانند کلام خدا را بشنوند. موسی کلیم، کلام خدا را شنید. اما رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم دارای معجزهای به نام تکلم است زیرا اگر امی درس نخوانده به وحی تکلم کند معجزه است. و اگر انسان در سن سخن گفتن به کلام غیر عادی تکلم کند معجزه است چه اینکه اگر در زمانی سخن بگوید که زمان سخن نیست آن تکلم معجزه است اگر امی نانویس، ناخوانا، خوانا شود معجزه است، تکلم امی به کلام خارق عادت معجزه است تکلم خدا با رسولش نه تنها در معراج تحقق یافت بلکه در غیر معراج هم بود که البته آن هم به نوبهی خود معراج خواهد بود و معجزه دیگری است، دو آیه آخر سورهی مبارکهی بقره را (آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ) رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شفاهاً در معراج دریافت کرد، کلمات الله را بدون واسطه شنید. این تکلیم خداست. اما خود قرآن که کلام خداست معجزه است. چون احدی نمیتواند مانند این کلام سخن بگوید. اعجاز رسول اکرم نه تنها در اجرام آسمانی و مانند آن بود.
تو کرده اشارت سر انگشت *** مه قرطهی پرنیان زده چاک
بلکه معجزات علمی که بالاترین معجزه است برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ثابت بود. لذا فرمود (وَكَفَى بِاللّهِ شَهِیداً) خدا شهادت داد که این قرآن کلام اوست. مشرک و کافر و منافق هرچه موضع بگیرند اسلام پیروز خواهد شد (وَكَفَى بِاللّهِ شَهِیداً) آنگاه رسول اکرم را که با این اوصاف برجسته معرفی کرد دستور فرمود: مواظب باشید ادبتان را با رسول خدا حفظ کنید. آن ظرافت برخورد را ادب میگویند. وقتی از ابن عباس پرسیدند: (انت اکبر ام رسول الله) یعنی تو بزرگتری یا پیامبر. گفت (هو اکبر و انا اسن) او بزرگتر است ولی من سالمندترم. این ظرافت در گفتار فرهنگ ادب است. به تعبیر استاد علامه رضوان الله علیه ادب مؤمن ظهور توحید در سراسر عقائد و اخلاق و اعمال اوست. آن رقت فعل و ظرافت کار را ادب میگویند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به ادب الهی، مؤدب بود. و خدا هم به ما فرمود: با رسول خدا با ادب برخورد کنید. هم نام او را به صورت عادی یاد نکنید هم در صدا زدن به طور عادی صدا نزنید، هم در حرکاتتان جلو نیفتید و هم صدایتان را بالاتر از صدای رسول اکرم قرار ندهید. الآن هم که به حرم رسول اکرم به عنوان عرض ادب و زیارت بار یافتید با صدای بلند زیارت نکنید، اینها ادب قرآن است. در سورهی حجرات فرمود: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرسُولِهِ) همانطوری که: (لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ) فرشتگان از خداوند جلو نمیافتند و تابع فرمان الهیاند شما فرشتهمنش و فرشتهخوی باشید از خدا و پیامبر جلو نیفتید. بگذارید مکتبتان، اخلاق و اعمالتان و اقدامتان تابع دستور خدا و پیامبر باشد و پشت سر آنها گام بردارید (لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) در آیهی بعد فرمود: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ) صدایتان را بلندتر از صدای رسول اکرم نکنید (در جاهلیت شاهنشاهی خواستند آوازهی تاریخ جاهلیت شاهنشاهی را بر تاریخ هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مقدم بدارند قرآن میفرماید: صدایتان را بالاتر از صدای پیامبر قرار ندهید. آوازهتان را بالاتر از شهرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار ندهید. آثار باستانی و ملیتتان را بر رهآورد دین خدا ترجیح ندهید. اینها را کنار بگذارید. بگذارید پیشوایتان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. امیدواریم این پیشوای متقیان، این ولی الله الاعظم خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همچنین امام صادق سلام الله علیه که این ایام، میلاد آن بزرگواران است هر دو که تحت ولایت مستقیم اللهاند ولایت جامعهی اسلامی را هم به عهده بگیرند و امتهای اسلامی در پرتو نبوت و امامت خاتم انبیا و دیگر معصومین علیهمالسلام، به مرحلهی عالیه انسانیت برسند. انقلاب شکوهمند اسلامی با ولایت خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) به پیروزی نهائیش برسد. ارواح شهدا با ارواح انبیا و اولیای الهی محشور شوند و به برکت ولایت اهل بیت عصمت و طهارت نائب امام زمان (علیهالسلام)، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، از امدادهای غیبی ذات اقدس الله برخوردار باشد و در پرتو عنایت امام زمان همه مؤید و موفق و مظفر و منصور باشیم. غفرالله لنا و لکم.
پینوشتها:
1. سورهی اعراف، آیهی 196.
2. سورهی مریم، آیهی 64.
3. سورهی بقره، آیهی 130.
4. سورهی اعراف، آیهی 196.
5 و 6. سورهی جن، آیات 25 و 26.
7 و 8. سورهی جن، آیات 27 و 28.
9. سورهی شعراء، آیات 193 و 194.
10. سورهی نمل، آیهی 6.
11. سورهی قمر، آیهی 55.
12. نهجالبلاغه صبحی صالح صفحه 51.
13. سورهی شعراء، آیهی 193.
14. سورهی نمل، آیهی 6.
15. سورهی اعلی، آیهی 6.
16. سورهی هود، آیهی 107.
17. سورهی انعام، آیهی 59.
18. سورهی نجم، آیات 3 و 4.
19. سورهی قیامت، آیهی 16.
20. سورهی احزاب، آیات 45 و 46.
21 و 22. اصول کافی کتاب العقل و الجهل حدیث 15.
23. سورهی تکویر، آیهی 24.
24. سورهی توبه، آیهی 33 و سورهی صف، آیهی 9.
25. سورهی فتح آیهی 28.
26. سورهی رعد، آیهی 43.
منبع مقاله :
جوادی آملی، عبدالّه؛ (1366)، تفسیر موضوعی قرآن (جلد 2)، بیجا، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم