"عطر سجّاده"
خانه پر است از عطر یاس و گل سرخ. بچه پروانه ها دوباره به پرواز در آمده اند. امشب بانو را در گوشه ایی از خانه، در محراب عبادت یافته اند؛ در حالی که روی سجّاده ی سپیدش غرق در دعا و تضرّع است و فرشتگان خاضعانه گرداگردش را گرفته اند.
پروانه ها با هر بالی که می زنند، صدای دعا برای مومنی را می شنوند. بال هایشان خسته می شود. به ناچار در گوشه ایی فرود می آیند و نظاره گر ماجرا می شوند.
دعاهای بانو اما همچنان ادامه دارد. "حتی انفجرت عمود الصبح. " تا هنگامی که سپیده سر می زند.
صبح که می شود یکی از نورچشمی ها به خدمتش می رسد و خیره به سیمای نورانیش عرضه می دارد: " یا اماه! لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک"؛ مادرم یک دعا برای خودت نکردی! یک شب تا به صبح دعا، همه برای دیگران!؟ در جواب فرمود: " یا بنی، الجار ثم الدار" ؛ " پسرم، اول همسایه بعد خانه " (۱)
"چو غنچه گر چه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش"(۲)
پي نوشت ها:
۱. شيخ صدوق، علل الشرائع، نجف، مكتبه الحيدريه، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص ۱۸۱ - ۱۸۲
۲. غزلیات حافظ