مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب عطر ولایت
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

سرباز هستم. از تاریخ 21 تیر 1401 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 6 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
عطر ولایت

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ پنج‌شنبه, 22 دی 01

عطر ولایت

بیدل در این فضا خیلی خوب وارد شده. که من می سوزم و بوی تو می آید ز داغ من مثلا با محبت بس که پر کرد از وفا جان و تن و ما را، کند یوسف صدا گر بو کنی پیراهن ما را یک معناست. همانی که لطیفیان گفته است:
سینه ما منبر است، آتش نمی سوزاندش
هر شب جمعه حسین از منبر ما شد بلند

که همه این شعر ها می خواهند شدت محبت را نشان دهند، مضاف بر اینکه می خواهد بگوید من میخواهم از او بگویم! از خود او! که هر کس من را دید، یاد او بیفتد! اصلا مَنی نماند و همه اش بشوم تو! این مدلی... عرفان دود نمی کنم ها! مطلب ساده و شفاف کف زمینی را می گویم. می خواهم شبیه او بشوم. همین.


2.
هویت طلبگی، را همین شعر ها تبیین کرده اند. باید بوی او را بدهی. باید جوری باشی که اگر کسی رسید به تو، حسین ع بشنود.  هر کسی هر چقدر هم که توانست بوی او را بگیرد، خب برد با او بوده! و بهتر عمل کرده است. و در مقابلش، باید بوی دشمن او را هم نگیرد! 

 

3.
من همه دیوانه بازی هایم را با قسمت دوم مورد دوم توجیه می کنم. که بوی بد نگیرم. بوی بد تنبلی. بوی بد بی عاری. بوی بد بی خیالی. بوی بد بی هویتی. بوی بد عادت. بوی بدِ ...

 

4.
می دانم الان می خواهید بگویید که شیعه باید بوی او را بدهد و همه این حرفها که گفتی، همه اش خصلت های شیعیان است و شما چه می کنید پس؟! می دانم. راستش جوابی هم ندارم بدهم :) 

 

5.
طلبگی کارویژه ای دارد. درسی بخوانی و همان را نشر بدهی. من کارویژه ی طلبگی را همین می بینم ولی این کارویژه را در بستر «بوی او» معنا می کنم.

 ثمره اش چه می شود؟! 

اگر دیدی جایی درست دارد بوی بد می گیرد، خب رها کن! اگر دیدی مدل رفتاری ات بوی بدی می دهد، خب عوض کن خودت را. 

 

6.
من حوزه را مقدس می دانم. به جنبه الهی اش نگاه می کنم و جلویش سر خم می کنم. ولی نمی توانم از حرف رحیم پور بگذرم! رحیم پور می گفت: «ما پشت سر امام ره راه افتادیم! ملت پشت سر امام ره راه افتاد! ملت پشت سرِ توی آخوندِ دو هزاری که راه نمی افتاد! تو که برای اسلام هزینه ای نداده ای! تو که سیلی نخوردی!» نمیتوانم از این حرف بگذرم. 

 

7.
اقتضای خدای واحد، جریان وحدت در کل هستی است. کل هستی! ما باید به سمت وحدت حرکت کنیم و از تکثر دور بشویم. روی این فکر کنید! می رویم سمت تشکیل خانواده که از فردیت عبور کنیم و چند نفری وحدت پیدا کنیم. خانواده ها ذیل امام سامان پیدا می کنند و یک وحدتی به نام اجتماع و امت را می سازند. سیر علوم هم باید به این سمت برود. تعارض علوم مختلف با هم، تکثر و تشتت علوم، این ها مسیر اشتباهی است! قرآن، عرفان، برهان جدایی ندارند یعنی همه از یک واقعیت حکایت می کنند به سه بیان نقل و کشف و عقل. وحدت تکوین و تشریع در این فضا مطرح می شود. همه چیز حول این وحدت شکل می گیرد. وحدتی که از باری تعالی نشأت گرفته است. لذا علوم حوزوی با همدیگر و با علوم بیرون از حوزه نباید تعارض داشته باشند! و با توجه به اهمیت و ارج و قرب ذاتی علم، دانستنِ هر چه بیشتر، ما را به سمت وحدت بیشتر سوق می دهد. می دانید از چه می گویم؟! از مسیر علامه شدن ... 

 

8.
از طلبه ها چه انتظاری هست؟! بوی او را بدهند. اویی که با کل هستی سازگار است. البته هستی ای که در مدار خدا بچرخد. آن موجودی که سر ناسازگاری با وحدت دارد، قطعا از این دایره طرد می شود. طلبه بوی او را نمی دهد. بوی تشتت را نمی دهد! بوی نفاق را نمی دهد. بوی بدی نمی دهد ...

 

9.
این ها را چرا گفتم؟! خسته شدید؟! طبیعی است. خستگی هم دارد. هِی بگوییم و هِی ثمر نبینیم که چه؟! تو تا صبح بنشین بگو طلبه جایگاهش این است و باید اینطور باشد و نباید آنطور باشد، وقتی ما ثمری نمی بینیم، هدایتی نمی بینیم، خب چه فایده ای دارد؟! حرف خوبی است. برای جواب به همین سوال هم بود که من اولش گفتم همه ما باید بوی خوب بدهیم. وقتی بنا شد همه بوی خوب بدهیم، همه بوی او را بدهیم، همه به سمت وحدت حرکت بکنیم، یعنی من یک وظیفه ای دارم، تو هم یک وظیفه ای داری. چرا ثمر نمی بینیم؟! خب، چرا از من می پرسی؟! از خودت بپرس!

 

10.
قسمت قشنگ ماجرا همین جاست! قسمت یقه گیری ها! مقصر بی حجابی؟! مقصر وضع موجود؟! مقصر گرانی؟! مقصر ... ؟! پیدا کنید دیگر! من یقه شما را می گیرم، شما هم یقه من را می گیرید! دعوا و بزن بزن! مشت توی صورت هم! تشتت! کثرت! جدایی! همانی که خدا نخواست از اول! همانی که کلی در ذم ش صحبت شده. همانی که شیطان می خواهد. تبریک! من و تو دیگر بوی خوبی نمیدهیم :) بوی سگ مرده گرفته ایم. می خواستی حجاب را درست کنی؟! خب تو که توی زمین شیطان بازی کردی! آهان! بازی خوردی! درست است!

 

11. 
من بنظرم یقه را رها نکنیم. یقه را بگیریم. منتهی به نصیحت. به خیرخواهی. به دل سوزاندن. به سمتی که به بغل کشیدن منجر شود! با رعایت شئونات البته! حالا درست است من مجرد و کیس مناسب ولی دلیل نمی شود فکر های استغفراللهی به ذهن عده ای خطور کند! نچ نچ مکرر بر افکار بد! احسنت احسنت مکرر بر افکار خوب. همان افکاری که تهش می خواست به وحدت برسد. همانی که با دل سوزی جلو آمد. همانی که اول یقه خودش را گرفت، بعد به نیت اصلاح یقه بقیه را. راستی! این وسط وظیفه مردم چیست؟! 

 

12.
خدا حفظ کند. حاج آقا شب اربعین گله می کرد که چرا مساجد را این جمعیت جوان پر نمی کند؟! چرا نماز جمعه را این جمعیت ... . گله داشت. حق هم داشت. 
به یکی از بچه های دفترش گفتم فلانی وضع حجاب را در تابستان باید دریابیم ... و توضیحات مفصل همان پستی که منجر به هیچ اقدامی عملی نشد!!! گفت خب مخاطب این حرفها چه کسی است؟! من اگر حرفی بزنم خودم هم باید اجرا کنم. نیرو کجاست؟!
و بار اول که حاج آقا او را دیده بود، از او پرسیده بود شما ها تا الان کجای شهر بودید؟!!

 

13.
کار باید تشکیلاتی باشد! چیزی می گوییم و چیزی می شنویم دیگر! هِی بگوییم و هِی یقه همدیگر را بگیریم و هِی خواسته شیطان را محقق کنیم و هِی ... . خب کار تشکیلاتی چه تیپی است؟! چه مدلی است؟! پس چرا همه اش کارهای فردی؟! 

 

14.
حوزه برایم مقدس است. جایی که بیشتر بوی او را می توان استشمام کرد. امام ع از این حوزه بلند شد. مردم پی ش افتادند. یقه که نه، دست همدیگر را گرفتند و انقلاب را رقم زدند و دارند ادامه می دهند. هرکسی توی این مسیر بود، من عرض ارادت دارم خدمتش و دست دوستی دراز می کنم و دست یاری. کمکی چیزی بود، در خدمتم. واقعا. کارویژه ی طلبگی سرجایش، ولی بوی خوب اقتضاء میکند اگر آبگرمکن هُل دادن هم لازم شد، هُل بدهم. پیرزن هم از خیابان رد می کنم. 

 

15.
بزرگواری فرموده بودند توصیه کن برای شروع طلبگی! نمی دانم این منقطع نویسی ها به کارش آمد یا نه؟! و البته که جایگاه توصیه را دارم! چون آن هایی که توصیه می کنند دو دسته اند. یک عده الگویند و یک عده درس عبرت. من دومی ام. 


مطالب مرتبط

گزینش در محدودیت
نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما