در جنگ صفین أمیرالمومنین علیه السلام دوبار پرچم را به محمد حنفیه دادند ولی ایشان هر دوبار بدون پیروزی برگشت.
أمیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان محمد حنفیه فرمودند: اینکه این دو بار حمله کردی و به خاطر ترس برگشتی به این خاطر نیست که به پدرت رفتی، بلکه به مادرت رفتی. وگرنه اگر مادرت فاطمه سلام الله علیها بود شکست نمیخوردی... این مطلب که مادر تاثیر بسیاری در تربیت و حالات و روحیات فرزندش دارد انکار ناپذیر است و هم علم روز به این نتیجه رسیده و هم روایات ما تاکید بسیاری بر این مطلب دارند.
چند سال بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام که أمیرالمومنین علیه السلام به وصیت خود ایشان تصمیم بر ازدواج گرفتند به برادرشان عقیل که به علم نسب شناسی آگاه بود فرمودند برای من همسری پیدا کن که از او صاحب فرزندانی جنگاور و شجاع بشوم که در عرب نظیر نداشته باشد.
جناب عقیل هم حضرت فاطمه بنت حزام (أم البنین) علیهاالسلام را به ایشان معرفی کردند. دو مورد از خصوصیات این بانوی بزرگوار که حضرت ابالفضل علیه السلام هم آنها را از مادر به ارث برده: ۱- ادب: هنگامي که أم البنین ميخواست پابه خانه علي بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمايند وارد خانه نمي شوم اين نهايت ادب او را به خاندان امامت مي رساند روز اولي که ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليه السلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند.
عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم رسانيد و همچون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت. وهمواره مي گفت من کنيز فرزندان فاطمه هستم.(بحارالانوار،ج۴۵) ۲-عشق و علاقه شدید به امام: بشير در مدينه ام البنين را ملاقات کرد تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.
ام البنين ميفرماید:«اي بشير! از امام حسين عليه السلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته شد.
ام البنين فرمود: از حسين عليه السلام مرا خبر ده!» بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم داد أم البنين علیهاالسلام فرمود: «يا بشير اخبرني عن ابي عبدالله الحسين(ع). اولادي و من تحت الخضراء کلهم فداء لابي عبدالله الحسين» اي بشير خبر از [امام من]اباعبدالله الحسين بده فرزندان من و همه آنچه زير اين آسمان است فداي اباعبدالله علیه السلام. چون بشير خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را به آن حضرت داد، صيحه اي کشيد و گفت: قد قَطّعتَ نياطَ قلبي: اي بشير! رگ قلبم را پاره کردي...(تنقیح المقال،ج۳،ص۷۰)