از دید سلفیها، خواست اخوان المسلمین در احیای خلافت، ماهیت سیاسی داشته و برای دعوت اسلامی محض و خالص مضر و خطرناک است. چرا که این خواسته درگیریهای خونین بین مسلمانان را موجب میشود. در مقابل مسلمانان باید با پافشاری بر دستورالعملهای اصلیشان خلوص اعمال و باورهای مذهبی مسلمانان را حفظ کنند. و با هر گونه مظاهر شرک و بدعت و انحراف بجنگند در حالی که سنت نبوی را احیاء میکنند. همچنین خواست اخوان درباب خلافت منجر به حمایت از انقلاب ایران شده است که به این واسطه اخوانیها به تمام اشکال شرک و خصومت طرفداران این انقلاب با اصول اهلسنت و جماعت مشروعیت بخشیدهاند. در نظر سلفیها وحدت شیعه و سنی کاملا اشتباه است زیرا شیعیان مشخصا از اسلام واقعی منحرف شدهاند. در نتیجه آنها سیستم سیاسی که توسط آیت الله خمینی ایجاد شده را کفر میدانند.[1]
از نظر سلفیها، اثرات ویرانگر سیاستهای حزبی و روحیهی انقلابی اسلامگرایان، در طغیانها و شورشهایی ظاهر میشود که گروههای جهادی در مصر، در ترور انور سادات مرتکب شدند یا در حملهی جهیمان العتیبی به مسجدالحرام در مکه، یا انتقاد محمدبنسرور النایف زینالعابدین و عبدالرحمن عبدالخالق از خانوادهی سلطنتی سعودی و نهادهای مذهبی وابسته به این خاندان و یا پیروزیFIS (جبههی نجات اسلامی) در الجزایر. به لحاظ تاریخی سلفیها به خلاف مسلمانان، تنها ارائه دهندهی یک موضع معتدل نسبت به حکام موجود نیستند بلکه آنها معتقدند که مسلمانان باید از حاکمان آنها اعم از عادل و غیر عادل اطاعت کنند، تا جایی که این حکام مردم را به ارتکاب گناه امر نکنند. حتی زمانی که حاکمان مرتکب خطا یا ظلمی میشوند، نه قیام و نه انقلاب، بلکه تنها نصیحت و مشورت راه صحیح برای اصلاح این سوء رفتار حاکمان است. تنها این نیست بلکه علمای برجسته ی معاصر وهابی از قبیل ابن باز و الفوزان معتقد بودند که انتقاد از یک حاکم مشروع ممکن است منجر به هرج و مرج شود و انجام این عمل کاملا انحراف از منهج و روش سلفی است. مرجع این نظریهی غیر انقلابی هم ابنتیمیهای است که تحت حکومت یک حاکم ظالم زندگی میکرد و در زندان از دنیا رفت، در حالی که مردم را از انجام هر فعالیتی بر علیه حاکم قانونی زمان منع میکرد.[2]
[1] احمدمصلی، Radical Islamic Fundamentalismبنیادگرایی اسلامی افراطی، ص156؛ سیدولیرضا نصر، مودودی و احیاگری اسلامی، ص76-77؛ جان.او.ول، از سلفیگری غیرسیاسی تا فعالیتهای جهادی، ص152؛ ویکتور.ای.مکاری، Ibn Taymiyyah’s Ethicsاصول اخلاقی ابنتیمیه،ص124.
[2] مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ص56-57؛رودولف پیترز، Jihad in Classical and Modern Islamجهاد دراسلام سنتی و مدرن، ص3-17.