مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب عقبگرد (قسمت بیست و دوم)
امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

sepanta هستم. از تاریخ 06 اردیبهشت 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 752 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
عقبگرد (قسمت بیست و دوم)

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

-خب حالا میریم سراغ فرضیه بعدی
کتاب اوستا: اینکه آیا کتاب‌هایی که توسط مسلمان‌ها به آتش کشیده شده آیا اوستا بوده؟!
این فرضیه ماست
ببین مسعود جان در ایران عصر ساسانی اوایلی که ساسانیان شکل گرفتن، سختگیری شدیدی روی ایرانیا شد که حتماً باید همه زرتشتی بشن چون یهود و مسیحیت هم تو ایران زندگی می‌کردن و حتی ادیان و فرقه‌های دیگه هم بودن. اما اواخر عصر ساسانی دوباره این مساله کمرنگ شد و سختگیری‌ها کمتر شد و ادیان دیگه مثل مسیحیت و یهود هم تو ایران آزادی نسبی پیدا کردن و در نتیجه در زمان حمله اعراب به ایران این دو تا دین هم بود.

حالا با توجه به این توضیح، آیا تا حالا شنیدی که بگن وقتی اعراب به ایران حمله کردن کتب یهود و مسیحیت رو سوزوندن؟!
مسعود: نه نشنیدم. خب شاید چون این دو تا دین، اهل کتاب بودن و کتبشون آسمانی بوده بخاطر همین هم بوده که کتاباشون رو آتیش نزدن اما زرتشتی‌گری رو یک دین غیر الهی می‌دونستن!
-نه اتفاقاً اینجور نبوده. چون پیامبر (ص) زرتشتیان رو اهل کتاب دانسته و حتی زمانی که یمن توسط اعراب تصرف میشه، مردم یمن که جزئی از ایران بودن و زرتشتی بودن، پیامبر دستور میدن مثل اهل کتاب از اون‌ها جزیه گرفته بشه.

پس زرتشتی‌ها از نظر اسلام اهل کتاب بودن نه کافر!
در نتیجه وقتی کتب سایر ادیان آسمانی و اهل کتاب رو آتش نزدن چه لزومی داشته که کتب زرتشتی هارو آتش بزنن؟!
مسعود چند لحظه‌ای سکوت کرد و یه دفعه فریاد زد
امین نگه دار نگه دار
با تعجب نگاهش کردم و به سرعت زدم روی ترمز
-چیه؟! چی شد؟!
مسعود: اینجا یه بستنی فروشیه برم دوتا بستنی بگیرم بخوریم، تو بستنی می‌خوری؟!
-بستنیو زهر مار، منو زهره ترک کردی وسط جاده. زدم کنار بعد می‌گی واسه بستنی گفتم بزن کنار؟!

دستم را بلند کردم که بزنم پشت گردن مسعود، مسعود با حرکت گاردی که گرفت من را به خنده انداخت. دستم را پایین آوردم

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما