ماشین را به سمت پارکینگ جادهای هدایت کردم. مسعود پیاده شد و بعد از چند لحظه با دوتا بستنی سوار شد. خواستم حرکت کنم که مسعود گفت: اول بستنی رو بخور بعد حرکت کنیم. مگه عجله داری؟!
-نه عجله ندارم.
ترمز دستی را کشیدم و مشغول خوردن بستنی شدیم
مسعود: خب بعد از ورود اسلام دیگه چی شد⁉️ تو مورد اول رو فقط گفتی
-مورد دوم این هست که اسلام به سبب نبود این بحث طبقاتی و اینکه مردم تمام طبقات اجتماع از پادشاه و حاکم و خلیفه تا فقرای جامعه همه برابر هستند پس حق کسب علم هم برای تمام طبقات جامعه وجود دارد اینجوری شد که گروههای سطح پایین جامعه ایران که اجازه نداشتن کسب علم کنند، الان میتونن زیر لوای پرچم اسلام و تحت حمایت این دین به کسب علم بپردازند.
دلیل این مساله هم همینه که ما در ایران قبل از ورود اسلام اسم دانشمندان بنام و زیادی رو نمیشنویم، اما ایران بعد از اسلام سرشار میشه از دانشمندانی که در زمینه علوم مختلف فعالیت میکنن. بنظر تو چه چیزی دلیل این همه پیشرفت علمی ناگهانی میشه؟!
اگر ورود اسلام به ایران عامل عقب ماندگی ایرانیان بود پس این همه دانشمندی که بعد از اسلام در ایران سر درآوردن و توی تمام علوم سرآمد شدن چیه؟!
حالا بنظر تو اسلام عامل پیشرفت بوده یا عقب ماندگی؟!
مسعود کمی به فکر رفت و شروع کرد با قاشق بستنی، بستنی رو هم زد. من هم خودم را به خوردن بستنی مشغول کردم در همین لحظه مسعود رو کرد به من و گفت:
واقعاً خیلی از چیزا هست که فقط با کمی فکر کردن میشه به حقیقتش پی برد و واقعاً چرا یه ذره تفکر برای بعضیها انقدر دشواره؟!
-دشوار نیست. فقط مسیر رو غلط رفتن و تو جاده خاکی گم شدن. یکی بهشون آدرس غلط رو داده و اونا هم فکر میکنن مسیر همینه که داره میره غافل از اینکه راه غلطه و آخرش ...