معلوم بود که این حرف من که «چی شد که ایران باستان بُلد شد و چرا چنین شد» ذهن مسعود را قلقلک داده است.
-قطعا اهمیت داره که چه اتفاقی افتاد که ایران باستان مهم شد!
خب اینو بذار بعدا دقیق برو تحقیق کن ببین از کِی هست؟ اما اینو برات بگم که از زمان قاجار و بخصوص پهلوی این ماجرا بُلد شد و شروع کردن به بحث ایران باستان و جشن های 2500 ساله
مسعود: خب چه اشکالی داره؟ بَده تاریخ رو زنده کردن و بحث ایران باستان روی کار اومده اصلا مگه نمیگن باید تاریخ بخونی و ازش درس عبرت بگیری و تاریخ خیلی مهمه؟ پس چرا ما باید تاریخمون رو بذاریم کنار و نفی کنیم و بگیم نه این تاریخ هزاران ایراد و... داره؟
اصلا میدونی، اگر این تاریخ رو از ما بگیرند پس هویت ما چی میشه؟ اجداد ما چی میشن؟
انسان توی زمان جاری هست، مثل یک درخت در حال رشد، و همواره توی این زمان در حال حرکت هست، حالا فرض کن ریشههای این درخت رو بزنن،
ریشهها مگه اصل و گذشته و تاریخ نیست؟ اگر ریشه زده بشه این درخت دیگه میتونه سرپا بمونه
- احسنت استدلالت عالی بود اما یه چندتایی ایراد داشت.
مسعود: ایراد؟ چه ایرادی؟
-ببین مسعود جان میدونستی ایران قبل از آریاییها چقدر پیشرفته بوده؟ نمونهاش شهر سوخته، یکبار داشتم در مورد این شهر سرچ میکردم چشمم به یک مطلب افتاد، نوشته بود انقدر چیزهایی که از این شهر کشف کردن باعث حیرت برخی شده که گمان میکنند این شهر مال زمینیها نبوده و احتمالا آدم فضایی بودن!!
مسعود بلند بلند زد زیر خنده و گفت: چه مسخره، آدم فضایی... این تخیلاتشون منو کشته!
دوباره شروع کرد به خندیدن
-بله خنده داره اما ببین چقدر پیشرفت علم و تمدن تو ایران زیاد بوده که یک عده چنین توهمی زدن!!!
به هر حال بحث من اینجاست که ایران انقدر پیشرفته بوده!
ادامه دارد...