مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب عقل کل
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
عقل کل

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

عقل کل!

یومی از ایام جمادی الاولی سنه 821 هجری شمسی، مانند همیشه در حجره نشسته بودمی و فکر همی کردمی به بدبختی ایام و سختی روزگار و اقتصاد پدردرآر و رکود بازار و از این قبیل اسرار. در همین اندیشه بودمی که ناگهان جارچی حاکم بصره فریاد برآورد که «آی خلائق بازار و بازرگانان عزیز و شرفای قوم. کجایید که حاکم حکیم که جامع حکمت و اندیشه و دانش و بینش است صلاح دانسته تا عقلای بازار را گرد هم آورد و از تجربه ایشان در کلاه‌برداری ... عذرخواهم از تجربه ایشان در امر بازرگانی و داد و ستد بهره همی گیرد و آتش رکود را به آب رونق خاموش کناد.»
بعدی ادامه می‌دهد: «من که این صحنه بدیدم و آن سخنان شنیدم با خود گفتم: سپاس حضرت ایزد را که عقل به حاکم بصره دوباره بخشیده و او هم اندکی از چشمه مراعات خلائق نوشیده و به حال ما کوشیده.» البته می‌کوشد درسته ولی واسه این که سجع به هم نخوره گفتیم کوشیده.
القصه ساعتی بعد همه بازرگانان گرداگرد حاکم بصره جمع شده بودند. او نیز بنا را بر بهره‌گیری از سخنان ما گذاشت، باشد که مرهمی یابد بر زخم کهنه اقتصاد بصره. و این چنین سخن آغاز کرد:
«ای تجار عزیز! و ای بازرگانان خداترس و مومن (در همین لحظه نیمی از جمعیت پقی زدند زیر خنده) امروز شما را به این کلبه حقیرانه فراخوانده ام (خدا وکیلی کاخش به اندازه سه تا نیاوران شما می‌ارزید) تا با شما مطلبی در میان همی گذارم. روابط تیره بصره و شام موجب شده ما از مزایای اقتصاد شامیان بی‌بهره بمانیم و آنان نیز با تحت فشار گذاشتن بازار مسلمین بصره در صدد برآیند تا کار ما یکسره کنند. شما خود بهتر می‌دانید که حقیر با نهایت درایت و حکمت و دانش و بینش تاکنون اقتصاد بصره را چونان از فروپاشی نجات داده‌ام که تعجب همه ناظران بازار و تحلیلگران سوق المسلمین را موجب شده.» در همین لحظه یکی از تجار با صدای بلند فریاد همی سر داد: «زرشک» که با هدایت ماموران کاخ به سیاه‌چال هدایت شدی. حاکم ادامه داد: «دیدید؟ آن چنان آزادید که در حضور ما به ما اعتراض می‌کنید و از شنیدن ادامه نطق حقیر احتراز. ولی در کمال حریت و آزادی و آسودگی تحت حمایت قلمروی ما آرامیده‌اید.» در همین حین صدای تاجر بی‌نوا می‌آمد که می‌گفت: «غلط کردم. من به ارواح هفت جدم قسم همی ‌خورم که مزدور شاه خبیث شامم و از آنان جهت قطع سخن اعلی حضرت پول ستانده‌ام.» القصه پادشاه ادامه داد: «حال می‌خواهم رای شما ارباب نظر بدانم. حقیر معتقدم ما با وجود فشار ظالمانه حاکم خبیث شام می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم و دور تا دور بصره گندم و جو و یونجه بکاریم و بخوریم و دست نیاز سوی بیگانه بی‌حیا دراز نکنیم.» در همین لحظه حقیر فریاد زدم: «دست دراز نکنیم، درازمان می‌کنند.» حاکم گفت: «چه گفتی بعدی؟» من نیز چون از مدارای فراوان حاکم نسبت به مخالفان مطلع بودمی گفتمی: «هیچ اعلی حضرت. فدای‌تان شوم. عرض کردم عالی است ایده‌تان و شدنی است رای همایونی ان شاء الله.» القصه حاکم نیز گفت: «بسیار خوب! حال که همه موافق ایده حقیر هستید و معتقدید اقتصاد بصره می‌تواند به پویایی و مانایی ادامه دهد چونان که در دهه های گذشته. پس برخیزید و بکوشید و در کار اقتصاد جدی باشید که یک روز هم یک روز است.»
خلاصه من که گمان می‌کردم حاکم چرت می‌گوید و یحتمل چندی پیش با ساقی مشهور بصره نشستی و جلسه‌ای و خلسه‌ای داشته دوباره صدا بلند کردم: «جناب اعلی حضرت! شما بهتر می‌دانید که در طول دهه‌های گذشته ما نه چیزی کاشته‌ایم و نه کاری جهت اعتلای معاش خلائق کرده‌ایم. بهتر نیست فرمان را بچرخانید و اسب تدبیر در طریق دیگری بدوانید؟» که در همین لحظه شرطه مخصوص پادشاه با گرزی بالای سرم آمد و آن چنان به پایم کوبید که تا یک ماه در بصره، "بعدی لنگ" خطابم می‌کردند. القصه اگر کسی خود را عقل کل دانست نکوشید هدایت و نصیحتش کنید و جان خویش محترم بدانید و از مهلکه بگریزید.

لینک این اثر: «حاکم عقل کل (cloob.com)»

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما