مردانگى و جوانمردى، از خصلت هاى ارزشمندى است كه انسان را به «اصول انسانى»، «شرافت»، «تعهّد و پيمان» و رعايت حال درماندگان پاى بند میسازد. كسى كه به حق وفادار بماند و از پستى و ستم گريزان باشد، از ضعيفان پشتيبانى كند، از خيانت و نيرنگ دورى گزيند، و به ظلم و حقارت و دنائت تن ندهد، اهل گذشت و ايثار و فداكارى باشد، «جوانمرد» است. «فتى» به جوانمرد گفته مىشود و فتوّت، همان مردانگى است. در فرهنگ گذشته، به معناى عيّارى به كار مىرفته كه جنبه اجتماعى داشته و عيّاران گروهى بودند كه به خنجر و سلاح مجهز بودند و از ديگران مال مىگرفتند و از محلى به محلى مىرفتند، در عين حال، جانب مردانگى و بلند نظرى را نگه مىداشتند و گاهى دفاع يك قسمت از شهر يا محله به عهده آنان بود به اهل محلّ دروغ نمى گفتند، تجاوز نمىكردند، اهل خيانت نبودند و به صفاتى همچون بخشش، آزادگى، شجاعت، مهماننوازى، بزرگ منشى و وفاى به عهد آراسته بودند. اينان براى خود آداب و عادات و فرهنگ خاصّى داشتند.
در فرهنگ دينى، «فتوت» به نوعى بذل و بخشش، نيكى به ديگران، گشاده رويى، عفاف و خويشتن دارى، پرهيز از آزار ديگران، و دورى از دنائت و پستى تفسير شده است.
در مسير راه كوفه، وقتى امام حسين عليه السلام با سپاه حرّ برخورد كرد و آنان راه را بر كاروان حسينى بستند، زهير بن قين به امام پيشنهاد كرد كه اينان گروهى اندكند و ما مى توانيم آنان را از بين ببريم وجنگ با اينها آسان تر از نبرد با گروه هايى است كه بعداً مىآيند. امام فرمود: «ما كُنْتُ لِأبْدأَهُمْ بِالْقِتالِ»، من شروع به جنگ نمىكنم، اين يك گوشه از مردانگى امام است.