فرصتی برای آشتی با خدا « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ الْقَانِتِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ أَوْلِيَائِكَ الْمُقَرَّبِينَ بِرَأْفَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ؛ خدايا مرادر اين روز از آمرزش جويان قرار بده و مرا از جمله بندگان شايسته و فرمان بردارت قرار بده به رأفتت اي مهربان ترين مهربانان .»
*نغمه ای از رمضان ماه مبارک رمضان یک فرصت طلائی و بی نظیر برای تصفیه روح و جبران گذشته مي باشد همان طور كه خيلي از افراد از اين فرصت ،كمال استفاده را بردند و خودشان را تصفيه كردند.
بنابراین باید قدر دانست و سعي و تلاش مضاعف كنيم تا خودمان را در طومار آمرزش جويان اين ماه قرار دهيم همان كساني كه طبق روايات ما خداوند آنها را دوست دارد :
«عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ قَالَ يُنْسِي مَلَكَيْهِ مَا كَتَبَا عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ اكْتُمِي عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ وَ أَوْحَى إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ اكْتُمِي عَلَيْهِ مَا كَانَ يَعْمَلُ عَلَيْكِ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَلْقَى اللَّهَ حِينَ يَلْقَاهُ وَ لَيْسَ شَيْءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِالذُّنُوب؛ [1]
راوى مى گويد شنيدم كه امام صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه بنده مؤمنى توبه نصوح نمايد، خداوند او را دوست داشته و گناهانش را در دنيا و آخرت مى پوشاند. عرض كردم: چگونه گناهانش را مى پوشاند؟ فرمودند: گناهان او را از خاطر و ياد دو فرشتهاى مى برد كه مأمور نوشتن اعمالش هستند، به اعضاى بدن او وحى مىنمايد كه گناهان او را كتمان كنيد و به مناطقى از زمين كه در آنها گناه كرده است وحى مىكند: گناهانى را كه در آن مناطق مرتكب شده است بپوشانيد. و بدين ترتيب، در حالى خداوند را ملاقات مىكند كه هيچ چيزى نيست كه به كوچكترين گناهى عليه وى شهادت دهد.»
* مراحل توبه و پاكسازى ولي اين را بايد توجه كنيم كه اين توبه اي كه انسان گنه كاررا از فرش به عرش الهي منتقل مي كند و او را دوست خدا قرار مي دهد شرايطي دارد و بدون احراز آن شرايط توبه واقعی محقق نشده لذا امیرالمومنین(علیه السلام) به کسی که زبانی گفت : استغفرالله فرمودند : ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند) آیا فکر کرده ای که توبه به همین راحتی است ؟ و بعد شرائطی را بیان فرمودند : اول اینکه نسبت به گذشته کردار خود واقعا پشیمان گردد و لذا در رتبه ی دوم این پشیمانی به شکل عزم بر عدم بازگشت به گناهان سابق در می آید.سومین مرحله رد نمودن حقوق مخلوقین است یا آنها را راضی میکند یا به هر میزان که حقی ضایع نموده باز میگرداند.و در مرحله چهارم نسبت یه حقوق و تکالیف الهی که از به غفلت و گناه از بین رفته تدارک نموده و همه را جبران از قبیل نماز و روزه و حقوق مالی و ... جبران نماید.[2]
اما عزيزان تاريخ نشان داده است كه اين توبه قابل دسترسي است اين طوري نيست كه ما نا اميد شويم و دست از سعي وتلاش بكشيم خصوصا در اين ماه مبارك كه ماه رحمت الهي محسوب مي شود مثلا در « بني اسرائيل» زن فاحشه ي بدكاره اي بود. عادت او اين بود كه هر روز در خانه اش را باز مي گذاشت و كنار در، تختي قرار مي داد و خود را آرايش مي كرد و روي تخت مي نشست، هر كس از مقابلِ خانه اش مي گذشت، در دام مي افتاد- قبل از اسلام، زنان بدكاره بالاي خانه ي خود بيرق مي زدند- از خصوصيات او اين بود كه ده دينار را قبلاً دريافت مي كرد.
يك روز شخص عابد و زاهدي كه اهل اين كار نبود، از در خانه ي فاحشه مي گذشت، اين عابد كه در عمرش جز تقوا و بندگي خدا كاري نداشت، چون چشمش به اين فاحشه افتاد، جمال و دلربايي زن، نظرش را جلب كرد و پايش سست شد. خواست وارد خانه شود، مأموري گفت: ده دينار بده، بعد وارد شو. چون عابد پول نداشت، فوراً رفت، كالايي را كه داشت فروخت، آنگاه بازگشت و ده دينار به مأمور داد و وارد خانه شد و پهلوي آن زن نشست، امّا هنگام عمل حرام يك دفعه بدنش لرزيد، خيالي رحماني به مغزش خطور كرد كه او را سخت لرزاند، به طوري كه زن متوجّه شد و گفت: چرا مي لرزي، از اين فكر بگذر. عابد گفت: خدا حاضر است و من از او مي ترسم. زن گفت: بسياري از مردم، آرزوي مرا دارند، حالا تو مي خواهي مرا رها كني و بروي؟ عابد گفت: پولي را كه پرداختم، به تو بخشيدم، مرا رها كن. عابد از خانه بيرون رفت، در حالي كه دائماً فرياد مي زد و نمي توانست آرام بگيرد، به ناچار از شهر خارج شد. آن زنِ بدكار، به فكر فرو رفت. به خود گفت: خاك بر سرت! اين مرد تا به حال گناه نكرده بود، حال كه خواست گناه بكند، از ترس خداوند و مكافات عمل، اين طور حالش دگرگون شد، تو كه يك عمر گناه كرده اي چه مي كني؟ فوراً در خانه را بست و از گناهان خود پشيمان شد، به فكر افتاد كه به دنبال اين مرد برود و پس از توبه كردن با او ازدواج كند، تا خداوند او را ببخشد. به دنبال عابد رفت، و با نشاني هايي كه گرفته بود تا آن قريه كه عابد در آنجا بود، رفت. وقتي به آنجا رسيد، نزد عابد رفته، روی بند صورتش را كنار زد تا عابد او را بشناسد، و به او گفت كه:« آمده ام، توبه كنم.» تا روی بندش را كنار زد، عابد فريادي كشيد و از دنيا رفت. زن، سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا، از گذشته هايم پشيمانم، به نزد اين مرد صالح آمدم تا با او ازدواج كنم و تداركِ گذشته ي سياهم را ببينم، حالا كه او از دنيا رفته، خدايا جانم را بگير و به او ملحق فرما. در همان حال، زن از دنيا رفت و يقيناً در عالم آخرت هر دو با هم خواهند بود. *هدايت در حكايت اي تشنه بيا كه دوست آبت بدهد ......... جُرمت بزدايد و ثوابت بدهد گر درد تو بي جواب ماند از در خلق ......... اينجاست طبيبي كه جوابت بدهد هر چند كه بار گنه اندوخته ايم ......... هر چند كه از برق خطا سوخته ايم در ما نبود نشاني از نوميدي ......... چون ديده به رحمت خدا دوخته ايم امروز خوبه اين را یاد آور شویم كه بقول شاعر گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست؛ رحمت الهي آن قدر بي پايان است كه وقتي انسان درِ رحمت به روي خود بسته است، ديگر رحمت نمي آيد، مثل شيشه است كه درش را ببندند و به دريا بيندازند، ولي اگر درش را باز كني امكان ندارد بي بهره بماند. «توبه» در را باز كردن است، درِ رحمت را به روي خود گشودن است، در را كه باز كني آن مي آيد؛ بنابراين هر كسي در هر شرايطي اگر از توبه نااميد بود، يعني بگويد: از توبه هم ديگر كاري ساخته نيست، اين بزرگترين گناه است. [3]
پی نوشت:
[1] . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص : 171
[2] . برگرفته از چهل حدیث امام خمینی (ره) /278
[3] . تمثيلات وتشبيهات در آثار شهيد مطهري ص149