حکومت اسلامی
حکومت اسلامی با امامت ارتباط تنگاتنگی دارد و امامان برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش فراوانی داشته تا عدالت را در سراسر جهان برقرار نمایند.
فلسفه «امامت» برای «امت»[1]
آدمی یک نوع پدیده ای است که پیکره او از حکمت های متفاوت و علل های پندآمیزی ترکیب یافته که همواره از عصر قدیم تا کنون در زیر لابراتوارهای اندیشمندان جهان مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته و دنیای فکر را مغلوب خود ساخته است، به گونه ای که برخی لقب «ناشناخته» به او داده اند.
اما هنگامی که از قوای ظاهری انسان سؤال کنیم، به مسائل مهمی دست می یابیم؛ مثلاً کار چشم در دیدن الوان و رنگهای دنیا و یا فعالیت گوش در شنیدن امواج جهان و نیز برنامه بینی در بوییدن رایحه های گیتی و همچنین اعمال دست و پا، ناظر به واقعیت های خلقت است.
در مقابل این جوارح، نیرویی به نام «قلب» در وجود انسان نهاده شده تا بوسیله آن، اشتباهات جوارح و اعضا گرفته شود و نظام آنان حفظ گردد؛ به طور مثال گاهی در مسافرتها نگاه شما به فردی می افتد که قیافه برادر شما را دارد، ولی قلب شما میگوید: از اشتباه چشم صرف نظر کن؛ زیرا تو یقین داشتی که قبل از مسافرت، برادرت در منزل بود.
همانگونه که برای وجود انسان، ناظمی نیاز است، پیکره اجتماع و امت نیز به امامت و ریاست و پیشوا و سلطان قوی نیاز دارد تا مظلوم به حق خویش رسیده، ظالم به سزای عمل خود و محق به حق و مذنب به جزایش برسد.
به عبارت سادهتر انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه تردید، درک می کند که هرگز جامعه متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا قبیله و حتی یک خانه که از چند نفر انسان تشکیل می یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او بر دیگر اراده ها حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفه اجتماعی خود وادارد، نمی تواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده، وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.
بر این اساس امیرالمؤمنین علیه السلام در کلمات قصار، هنگامی که علل شرایع را بیان می کند، حکمت امامت را نظامی برای جامعه و امت می شمارد و از آن طرف بر امت لازم می داند که از سلطان خود اطاعت کنند؛ چون اگر رعیت به فرمان امام و پیشوایش گوش ندهد، هرج و مرج و مشکل در اجرای قوانین لازم می آید:
«وَ الامَامَةَ نِظَامًا لِلأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعظِیمًا لِلإِمَامَةِ»؛
امامت و ریاست نظام برای امت است؛ زیرا بدون حکومت، جامعه دارای نظام خاصی نمی شود و مردم باید در مقابل امامت تعظیم کنند تا امامت محفوظ بماند».[2]
[1] . مفهوم «امت» صرفاً مفهومی عقیدتی است. امت اسلام به مجموعه ای اطلاق می گردد که بر محور توحید، نبوّت و معاد متمرکز گشته اند. یکی از تفاوتهای اساسی نظام سیاسی اسلام با مکاتب سیاسی و حقوقی معاصر در مرزبندی موجود میان ملّت و امت است. اسلام از آن جهت که دینی جهان شمول است و جامعه بشری را مخاطب خویش می داند، با نفی مرزهای سرزمینی و تفاوتهای نژادی، زبانی، ملی و فرهنگی، از میان همه انسانها سربازگیری می کند و نام «امت واحده» (سوره انبیاء، آیه92) را بر پیروان خویش می نهد. این مفهوم به کلّی با مفهوم شهروند که افراد را به دولت حاکم در یک سرزمین معین مرتبط می سازد، متفاوت است. (جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به المیزان، ج4، ص125)
[2] . نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، حکمت252.