خوشبختانه ما در کشوری زندگی میکنیم که مردمان آن دلرحم و مهربان هستند و زمانی که مشکلی برای مسلمانی پیش میآید همه دست به دست هم داده و با همدلی، کمر همت میبندند تا مشکل را حل و فصل نمایند. از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که: «خداوند متعال فرموده است؛ که نیکی را از بندگان مهربان من بطلبید و در پناه ایشان زندگانی کنید، به درستی که من رحمت خود را در ایشان قرار دادهام».
منتها نباید غافل شویم که در این میان معدود افرادی هم هستند که دست خودشان نیست و سنگدل هستند و زمانی که مشکلی یا مصیبتی گریبانگیر افراد جامعه میشود، اصلا متأثر نمیشوند.
مرحوم نراقی، در کتاب معراجالسعاده درباره قساوت قلب اینطور آورده که: «قلب از منظر قرآنی، منشأ فهم و ادراک معنوی است. البته مراد، قلبباطنی است. قلب، در صورتی میتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد که بیمار نباشد. قلبباطنی، همانند قلبظاهری ممکن است به انواع بیماریها دچار شود. برای قلبباطنی، قساوت و سختدلی، از شدیدترین نوع بیماریها محسوب میشود».
بعضی وقتها از اینکه مشکلی برای دوستان، آشنایان و بستگانمان ایجاد میشود متأثر نمیشویم و نمیتوانیم آنگونه که باید، با آنها احساس همدلی و همدردی کنیم و از این بابت بسیار رنج میبریم، هرچند خودمان میخواهیم تا اینگونه نباشد امّا نمیدانیم که چگونه قساوت قلبمان را از بین ببریم، برای همین ابتداء باید علت ایجاد این صفت شناسایی شود تا پس از آن به دنبال علاج و درمان آن باشیم. چرا که منشأ این صفت رذیله، بخاطر کارهایی است که ما در گذشته انجام دادهایم. قساوت قلب و سنگ دلی از ظلم، ایذاء کردن، به فریاد مظلومان نرسیدن و کمک نکردن به فقرا و محتاجان نشأت میگیرد. از روایت بسیار زیادی که در این باره وجود دارد میتوان به اهمیتِ دوری از اعمالی که منجر به قساوت قلب میشوند پیبرد، مطمئناً کسی دوست ندارد که دچار این صفت رذیله شود و سعی میکند از آن دوری کند، منتها همان طور که بیان شد، اعمال و رفتارهای دیگر ما منجر به ایجاد این صفت در وجود ما میشود و چه بسا ممکن است خود متوجه وجود این صفت در اخلاقمان نباشیم. دو روایت که در ذیل این مطلب بیان میشود اشاره به این نکتهی مهم دارند که اعمال دیگر ما که به ظاهر کوچک میشماریم منجر به ایجاد این صفت میشوند و روایت سوم اشاره به این مطلب دارد که ممکن است دارنده این صفت، از وجود این صفت در ذات خود آگاه نباشد.
پیامبراکرم(صل الله علیه و آله و سلّم) به حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند که: «ای علی؛ سه کار قساوت قلب میآورد: شنیدن لهویات، دنبال شکار رفتن و به خانهی حکام آمد و رفت کردن[۱]».
امام علی(علیهالسلام) فرمودهاند: ...... بدانید که بسیاری مال، مایهی تباهی دین و قساوت قلب است[۲].
امام صادق(علیهالسلام) فرمودهاند: حضرت عیسی(علیهالسلام) میگفت؛ در غیر ذکر خدا زیاد سخن نگویید، زیرا آنان که در غیر ذکر خدا زیاد سخن گویند، قساوت قلب دارند اما خودشان نمیدانند[۳].
برای علاج این مرض، راههای گوناگونی وجود دارد که در روایات صادره از ائمهاطهار(علیهمالسلام) اغلب به این مضمون اشاره شده است که ترکِ اعمالی که منجر به قساوت قلب میشود بهترین راه برای درمان این بیماری است و در مرحلهی دوم انجام اعمالی همچون کمک به فقیران و دستگیری از مستمندان و امثال اینها کمک میکند تا دیگر به سوی سنگدلی نرویم.
«اَوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلى مُوسى عليهالسلام يا مُوسى لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِكْرى عَلى كُلِّ حالٍ فَاِنَّ كَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِى الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرْكَ ذِكرى يُقْسِى الْقُلوبَ[۴]»
ترجمه: خداى عزّوجلّ به موسى(عليهالسلام) وحى كرد: اى موسى! به زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ حالى مرا فراموش مكن، زيرا با زيادى ثروت گناهان فراموش میشود و از ياد بردن من قساوت قلب میآورد.
«مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ كَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ[۵]»
ترجمه: هر كس كم بخورد، سالم مىماند و هر كس زياد بخورد تنش بيمار میشود و قساوتقلب پيدا مىكند.
«ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لِقَسوَةِ القُلُوب وَ ما قَسَتِ القُلُوبُ إلّا لِکَثرَةِ الذُّنوبِ[۶]».
ترجمه: چشمها خشک نمیشود مگر به خاطر قساوتقلب و دلها قساوت پیدا نمیکند مگر به سبب زیادی گناه.
قساوت قلب وصفی که اگر از کسی صادر شود این را به ذهن متبادر میکند که او یک شخص جانی و جنایتکار است ولی قسیالقلب شدن امری است که در مورد بسیار از ما به سادگی رخ داده و خود غافل از آنیم چرا که نحوهی به وجود آمدن قساوت قلب بسیار ساده است، پس بیایید همواره مراقب اعمالِ خود باشیم تا علاوه بر درکِ لذّتِ زندگیِ شیرین در این دنیا، بتوانیم طعمِ شیرینِ بهشت را نیز بچشیم، در غیر این صورت «خسر الدنیا و الآخرت» خواهیم بود.
[۱] . کتاب المواعظ/ترجمه عطاردی، ص۳۳
[۲] . الحیاه/ ترجمه احمد آرام، ج۵، ص۳۷
[۳] . آداب و معاشرت از دیدگاه معصومان(علیهم السلام)، ص۱۴۵
[۴] . کافی(ط-الاسلامیه) ج۲،ص۴۹۷
[۵] . نهج الفصاحه، ص ۷۲۸ ،ح۲۷۷۹
[۶] . وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۵