ادامه داستان حضرت داوود و ورود دو مرد
حضرت داوود، پادشاه و پیامبر، با صدای دلنشین مناجاتش، وحشیها و پرندگان را به سکوت وادار میکرد.
او عادلانه قضاوت میکرد و مردم در آسایش زندگی میکردند.
یک روز، در حین عبادت، دو مرد ناگهان در کنار او ظاهر شدند.
حضرت داوود تعجب کرد و از آنها پرسید که چه میخواهند.