خیابان را میشناسم، چندباری طول خیابان را پیاده رفتهام. اما اینبار برایم متفاوت است، بیشتر توجه میکنم به کوچهها و تابلوهای ایستاده در کنارخیابان، خیابان قدیمی پانزده خرداد در مرکز شهر، با هر قدم چندین سال مرا به عقب میبرد، همیشه میگفتند: ماشینی بسازند تا با آن به دل تاریخ سفر کنیم! اما این خیابان سرعتش از ماشینها نیز بیشتر است.
سال1342، عدهای را میبینم که کفن برتن راهی خیابان شدهاند.
با هر قدم به آنها نزدیکتر میشوم، میترسم! خودم را عقب میکشم، اما آنها را میشناسم٬ بله اینان همانهایی هستند که در لوح تاریخ ماندهاند و ایستادگی در مقابل شاه را بروی دل تاریخ حکاکی کردهاند. کفنهای سفید برتن و یک دست شدهاند مانند جریان آبخروشان رودخانه از چیزی نمیهراسند٬ عدهای با اسلحه به استقبال آنها آمدهاند وشروع به تیراندازی میکنند.
هدف کفن پوشان چیست! که با پوشیدن کفن خود را آماده مرگ نشان میدهند!
بله، آنها آزادی امامشان را میخواهند، آنها جان امام را از جان خودشان عزیزتر میدانند، شاه نمیدانست با امام و مردم چه کند! امام را بازداشت و به تبعید فرستاد اما مردم سکوت نکردند٬ هراس و شکی در دل راه ندادند.
تیراندازی شروع میشود، تیرها در دل کفنپوشان و بیداردلان مینشیند و خیابان غرق در خون میشود، کفنهای سفید حالا رنگین شدهاند و رنگ سرخ در تاروپود کفن گره میخورد اما کفنپوشان ایستادگی میکنند و عقبنشینی برایشان معنا نشده است.
قیام را با خون خود رنگین میسازند و قدم به قدم پیش میروند، تا کنون آمدهاند٬ برای ما که هیچ وقت در برابر ظالم سکوت نکنیم.
ایستادگی و مقاومت را به ما درس دادهاند.
تاریخ، قیام کفنپوشان پانزده خرداد را در دل خود ثبت و ضبط کرد، برای فرزندان آیندهی این مرز وبوم، که پدران و مردان این سرزمین را الگو قرار دهند.
با صدای زنگ گوشی به خودم میآیم،
_کجایی!
+ پانزده خرداد...
#قیام_پانزده_خرداد_سال1342