ماجراهای گوگولی و گرشاسب (موزانه)
گوگولی دوست صمیمی یک میمون بود.
میمون هر روز از اینکه سالاد موز خوردند یا خورشت موز خوردند یا آب موز خوردند برای گوگلی تعریف میکرد.
گوگولی هم برای اینکه جلوی میمون ها کم نیاره تا یک هفته هر روز صبحونه ناهار و شام برای گرشاسب بدبخت موز میاورد تا بخوره.
بدبخت گرشاسب هر چی میگفت موز بسه دیگه حالم داره به هم میخوره به خرج گوگولی نمیرفت و میگفت الان مُده.
حالا بماند که چه مشکلات گوارشی برای گرشاسب پیش اومد...
نتیجه اخلاقی:
چشم و هم چشمی نکنید.
میمون ها موجودات خوبی برای الگو گرفتن نیستن.
آلو بخورید، ملین خوبیه.